4. تواضع و فروتنى - بررسی نقش امام سجاد (ع) در رهبری شیعه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی نقش امام سجاد (ع) در رهبری شیعه - نسخه متنی

محمد رنجبر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4. تواضع و فروتنى

با اين كه امام زين العابدين(عليه السلام) فرزند رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و علت وجودى كائنات به شمار مى رفتند و نيز زينت متواضعان و گوهر تابان امامان(عليهم السلام)در بلنداى آسمان فضيلت بودند، اما در عين حال، آن چنان با قشرهاى پايين جامعه مى جوشيدند و با آن ها همنشينى مى كردند و بر سر يك سفره مى نشستند كه گويى خود يكى از آنان بودند. حضرت با اين روش، به جامعه اسلامى ياد مى دادند كه كبريايى و بزرگى، جز براى ذات اقدس بى همتاى بارى تعالى شايسته احدى نيست.

حضرت چنان با تواضع و فروتنى حركت مى كردند كه گويى پرنده اى بر سرشان نشسته است و چنان صاف و هموار قدم بر مى داشتند كه هرگز طرف راستشان بر طرف چپ پيشى نمى گرفت.(113) اين در حالى بود كه ايشان گاهى براى حفظ شخصيت و آموزش دين شناسان ـ كه بايد از همه مظاهر پستى و دنائت اجتناب كنند ـ در كمالِ ابهّت و عظمت مشاهده مى شدند; چنان كه از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه على بن الحسين(عليه السلام) گاه حيوانِ سوارى را به صد دينار مى خريدند تا بدين وسيله، احترام خود را حفظ كنند.(114)

چنان كه گفته شد، براى كمك رسانى به محرومان، حضرت خود شخصاً اقدام مى كرد و اگر افرادى مانند زهرى قصد كمك به حضرت داشتند، مى فرمود كه اين كار را بايد فقط خود انجام دهم.

هر گاه داماد يا شوهر خواهر حضرت بر ايشان وارد مى شد، ايشان عباى خود را براى آن ها مى گستراند و مى فرمود: «آفرين بر كفايت كننده مشكلات و پوشاننده عورات!»(115)

امام سجّاد(عليه السلام) وقتى به سفر حج مى رفتند، چون مى خواستند براى مسافران خدمت گزارى كنند، خود را به مسافران ديگر معرفى نمى كردند. در يكى از سفرها، مردى ايشان را در حين كار شناخت و به دوستانش گفت: آيا مى دانيد اين آقا كيست؟ او على بن الحسين(عليه السلام) است! همين كه كاروانيان امام(عليه السلام) را شناختند، همگى خود را در برابر ايشان به زمين انداختند و براى عذرخواهى، دست و پايشان را بوسيدند. وقتى از ايشان پرسيدند: چرا در مسافرت ها خود را معرفى نمى كنند، حضرت فرمودند:

در يكى از سفرها، كه كاروانيان مرا مى شناختند، به خاطر رسول خدا(صلى الله عليه وآله)محبّت هايى به من كردند كه سزاوار آن نبودم. لذا، تصميم گرفتم با كسانى مسافرت كنم كه مرا نشناسند.(116)

/ 133