درباره سال شهادت امام زين العابدين(عليه السلام) قول هاى فراوانى از مورّخان وجود دارد كه در بين آن ها، سال نود و چهارم(117) و نود و پنجم(118) شهرت دارد. اما قوّت قول مبنى بر شهادت ايشان در سال نود و چهارم بيش تر است، با توجه به آن كه اين سال را «سنة الفقهاء» ناميده اند; چون گروه بسيارى از فقهاى مدينه در اين سال از دنيا رفتند.مورّخان نقل كرده اند كه آن بزرگوار به دست وليد بن عبدالملك مسموم شدند.(119)كفعمى در مصباح مى نويسد: روز شنبه بيست و دوم محرّم سال 95 هجرى در ايام حكومت وليد بن عبدالملك، هشام ايشان را مسموم كرد.(120)سيد بن طاووس مى گويد:خداوند عذاب كسى را كه حضرت را به قتل رساند، زياد كند و آن كس وليد بن عبدالملك است.(121)شبى كه امام سجّاد(عليه السلام) بامداد آن به جوار پروردگار رفتند، فرزند خود، محمدباقر(عليه السلام)، را فرمودند: «آبى براى وضوى من بياور» و چون آب را آوردند، فرمود: «نمى خواهم، در اين آب مردار است.» پس از جستوجو، معلوم شد موشى در آب مرده است. سپس حضرت به فرزندشان، امام محمدباقر(عليه السلام)، فرمودند: «پسرم، اين همان شبى است كه مرا وعده داده اند.»چون زمان وفات امام(عليه السلام) فرا رسيد، بى هوش شدند و چون چشم خود را گشودند، سوره هاى واقعه و فتح را خواندند و سپس فرمودند: الحمدُ للّه الّذي صَدَقَنا وَعْدَه و اَوْرَثَنا الارض نَتَبَوَّأُ مِن الجنّةِ حَيْثُ نشاءُ فَنِعْمَ اجرُ العاملين.»(122)آن گاه خاموش شدند و چيز ديگرى نگفتند.(123)امام سجّاد(عليه السلام) در «بقيع»، كنار قبر شريف عموى بزرگوارشان، امام حسن(عليه السلام) و در زير گنبدى، كه جناب عباس بن عبدالمطلّب، عموى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، مدفون بود، به خاك سپرده شدند.(124)مردم مدينه در عزاى حضرت سوگوار شدند و هنگام تشييع و دفن آن بزرگوار، چنان جمعيّتى از مردم جمع شده بودند كه مدينه مانند آن را كم تر ديده بود.(125)