ب) مواضع سياسى امام (عليه السلام) در برابر امويان - بررسی نقش امام سجاد (ع) در رهبری شیعه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی نقش امام سجاد (ع) در رهبری شیعه - نسخه متنی

محمد رنجبر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ب) مواضع سياسى امام (عليه السلام) در برابر امويان

مواضع امام سجّاد(عليه السلام) در دوران 34 ساله امامتشان با حكمرانان اموى، متفاوت بود و بر اساس تغيير اوضاع و شرايط، فراز و نشيب هايى داشت.

از ابتداى دوره امامت آن حضرت; يعنى عصر عاشورا تا بازگشت از اسارت در شام، برخورد ايشان با عبيداللّه، يزيد و اطرافيان آن ها، تند، حماسى، شجاعانه و پرخاشگرانه بود. در اين دوره كوتاه، امام(عليه السلام)تقيّه را به مصلحت اسلام نمى دانستند و با در كف گرفتن جان خويش در آن جوّ پر اختناق و خفقان ـ كه هر فرياد اعتراضى در نطفه خفه مى شد ـ طنين فريادشان سكوت شب ستم را مى شكافت و همچون پتكى آهنين بر سر ستمگران فرود مى آمد. امام(عليه السلام)در آن برهه، پيام آورى بودند كه خاموشى اش، مرگ پيام عاشورا و فراموشى حماسه كربلا را به دنبال داشت و از اين رو، هرگز بدين سكوت تن ندادند.

اما پس از بازگشت از سفر كربلا، شيوه مبارزاتى امام(عليه السلام) تغيير كرد.

با توجه به شهادت بسيارى از شيعيان مخلص در واقعه جانگداز كربلا و اختناق شديدى كه در اثر اين فاجعه ايجاد شده بود، زمينه براى فعاليت آشكار امام(عليه السلام) از بين رفت و در نتيجه، كسى جرأت تماس با امام(عليه السلام)به عنوان بازمانده اهل بيت(عليهم السلام)را نداشت.

امام(عليه السلام) نيز با توجه به وصيّت جدّشان ـ كه از ناحيه خدا رسيده بود ـ كناره گيرى را اختيار كردند; چنان كه بنا بر نقل امام صادق(عليه السلام)، امام سجّاد(عليه السلام)وقتى عهده دار امامت شدند، مهر از وصيّت جدّشان پيامبر(صلى الله عليه وآله)برداشتند و ديدند در آن، به او خطاب شده است:يا على اَطْرِقْ و اصْمُت.(37)

اى على، (وقتى عهده دار امامت شدى) چشم از خلق بپوش و ساكت باش.

كناره گيرى امام سجّاد(عليه السلام) از اجتماع آن روز، كارى كاملا مطابق با مصلحت زمان بود; چرا كه حاكمان اموى در پى نابودكردن ركن مهم دين; يعنى عترت پيامبر(عليهم السلام) بودند و اين هدف را با كشتنِ امام حسين(عليه السلام)و ياران با وفايشان و اسيركردن خاندان آن حضرت به مرحله اجرا گذاشتند. پس از آن ها نوبت امام سجّاد(عليه السلام)، تنها بازمانده عترت پيامبر(عليهم السلام)بود و در آن زمان، در تمام كره خاك، كسى ديگر نبود كه ادعا كند فرزند حسين بن على(عليهما السلام)، از اهل بيت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و شايسته امامت است. اين تنها بازمانده ناشناخته بود، بدون حامى و ياور، در معرض اتهام مخالفت با نظام حاكم. حكومت، ايشان را به شدت زير نظر داشت و منتظر بهانه اى بود تا از ميان بردارد و شيعه را بى امام كند. بنابراين، لازم بود امام(عليه السلام)براى حفظ خود ـ كه واسطه فيض و هدايت بودند ـ گام بردارند. بدين دليل، چند سالى از اجتماع مردم كناره گرفتند و ارتباطشان را بسيار محدود كردند تا حكومت نسبت به ايشان اطمينان پيدا كند و زمينه براى فعاليتشان فراهم آيد.

البته بايد توجه داشت كه امام(عليه السلام) در اين مدّت، به طور كامل زير نظر مأموران اطلاعاتى بنى اميّه بودند و جمله يزيد مبنى بر اين كه «آن حضرت با شورشيان همراهى نكرده»، حاكى از همين مطلب است.

/ 133