مواضع امام سجّاد(عليه السلام) در دوران 34 ساله امامتشان با حكمرانان اموى، متفاوت بود و بر اساس تغيير اوضاع و شرايط، فراز و نشيب هايى داشت.از ابتداى دوره امامت آن حضرت; يعنى عصر عاشورا تا بازگشت از اسارت در شام، برخورد ايشان با عبيداللّه، يزيد و اطرافيان آن ها، تند، حماسى، شجاعانه و پرخاشگرانه بود. در اين دوره كوتاه، امام(عليه السلام)تقيّه را به مصلحت اسلام نمى دانستند و با در كف گرفتن جان خويش در آن جوّ پر اختناق و خفقان ـ كه هر فرياد اعتراضى در نطفه خفه مى شد ـ طنين فريادشان سكوت شب ستم را مى شكافت و همچون پتكى آهنين بر سر ستمگران فرود مى آمد. امام(عليه السلام)در آن برهه، پيام آورى بودند كه خاموشى اش، مرگ پيام عاشورا و فراموشى حماسه كربلا را به دنبال داشت و از اين رو، هرگز بدين سكوت تن ندادند.اما پس از بازگشت از سفر كربلا، شيوه مبارزاتى امام(عليه السلام) تغيير كرد.با توجه به شهادت بسيارى از شيعيان مخلص در واقعه جانگداز كربلا و اختناق شديدى كه در اثر اين فاجعه ايجاد شده بود، زمينه براى فعاليت آشكار امام(عليه السلام) از بين رفت و در نتيجه، كسى جرأت تماس با امام(عليه السلام)به عنوان بازمانده اهل بيت(عليهم السلام)را نداشت. امام(عليه السلام) نيز با توجه به وصيّت جدّشان ـ كه از ناحيه خدا رسيده بود ـ كناره گيرى را اختيار كردند; چنان كه بنا بر نقل امام صادق(عليه السلام)، امام سجّاد(عليه السلام)وقتى عهده دار امامت شدند، مهر از وصيّت جدّشان پيامبر(صلى الله عليه وآله)برداشتند و ديدند در آن، به او خطاب شده است:يا على اَطْرِقْ و اصْمُت.(37)اى على، (وقتى عهده دار امامت شدى) چشم از خلق بپوش و ساكت باش.كناره گيرى امام سجّاد(عليه السلام) از اجتماع آن روز، كارى كاملا مطابق با مصلحت زمان بود; چرا كه حاكمان اموى در پى نابودكردن ركن مهم دين; يعنى عترت پيامبر(عليهم السلام) بودند و اين هدف را با كشتنِ امام حسين(عليه السلام)و ياران با وفايشان و اسيركردن خاندان آن حضرت به مرحله اجرا گذاشتند. پس از آن ها نوبت امام سجّاد(عليه السلام)، تنها بازمانده عترت پيامبر(عليهم السلام)بود و در آن زمان، در تمام كره خاك، كسى ديگر نبود كه ادعا كند فرزند حسين بن على(عليهما السلام)، از اهل بيت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و شايسته امامت است. اين تنها بازمانده ناشناخته بود، بدون حامى و ياور، در معرض اتهام مخالفت با نظام حاكم. حكومت، ايشان را به شدت زير نظر داشت و منتظر بهانه اى بود تا از ميان بردارد و شيعه را بى امام كند. بنابراين، لازم بود امام(عليه السلام)براى حفظ خود ـ كه واسطه فيض و هدايت بودند ـ گام بردارند. بدين دليل، چند سالى از اجتماع مردم كناره گرفتند و ارتباطشان را بسيار محدود كردند تا حكومت نسبت به ايشان اطمينان پيدا كند و زمينه براى فعاليتشان فراهم آيد.البته بايد توجه داشت كه امام(عليه السلام) در اين مدّت، به طور كامل زير نظر مأموران اطلاعاتى بنى اميّه بودند و جمله يزيد مبنى بر اين كه «آن حضرت با شورشيان همراهى نكرده»، حاكى از همين مطلب است.