دختر اميرالمؤمنين عليه السلام آنقدر گريست، تا اشكهايش بخشكيد.
در ميان اين همه فشار و مصيبت، چيزى كه نمايان شد، بزرگى و عظمت زينب بود، و معلوم شد كه نواده رسول خدا صلّى الله عليه وآله چقدر نيرو دارد؟ و خداوند به آن پيكر ستمكشيده، وآن روح رنجديده، چقدرتوانايى داده است!
بزرگترين مصيبت ناگوارىكه در تاريخ بشر كمتر نظير داشته، بر اين پيكر رنجور و آن روح نازنين وارد آمد، ولى وى دست و پاى خود را گم نكرد و از هدف خود منحرف نشد و مانند كوه استوار بماند. دختر اميرالمؤمنين، مصيبتهاى گوناگون داشت:
داغ عزيزان و پيكر پارهپاره آنها، اسيرى و دربهدرى، آتشسوزى و خونجگرى، ذلّت پس از عزّت، گشادهرويى تازيانههاى عربهاىبىرحم، زخم زبانهاى مردم پليد، تذكّرِ زمانِ خلافتِ پدر در كوفه، و حقوقىكه پدرش بر گردناهل كوفه داشت، و رفتار كوفيان، هركدام از اينها بس است كه انسانى را از پا بيندازد، چه برسد كه تمام آنها بر يك تن هجوم بياورد.
اضافه براين، وظايف سنگينى را نيز بايد عهدهدار شود. ولىدختر على عليها السلام خم بهابرو نياورد، و آن چه كه عقل در وقت آسايش خاطرتشخيص مىدهد، انجام داد.
تاكنون نشده از نظر سياسى براى گفتار و رفتار زينب در سفر اسارت، يك اشتباه سياسى گرفت؛ عقل هر چه بينديشد كه درآنجايىكه زينب سخنى گفته و يا رفتارى كرده، سخنى بهتر ويا رفتارى خردمندانهتر بجويد، نخواهد يافت.
شاهكارهاى سياسى زينب بسيار است كه شمارش آن موجب تفصيل خواهد بود.
زينب در هنگام سخن از رسول خدا صلّى الله عليه وآله «بهپدرم» تعبير كرد، و به جهانيان اعلام داشت كه يزيديان چگونه مردمى هستند! و چه كسى را كشتند، وچه كسى را اسير كردند! و قدرتى كه در دست آنان بود، ازكجا آمدهبود، و نكتههاى ديگرىكه بيانش مقدّمه مارا از صورت مقدّمه بودن خارج مىسازد.
اين جاست كه رازى نهفته آشكار مىشود، كه چرا سيدالشهدا عليه السلام بانوى بانوان و زنان و كودكان راهمراه برد، با آن كه خودش بهسر انجام سفرش آگاه بود واهل كوفه را خوب مىشناخت.