ولى اين غرابت با درنگ كمى از ميان مىرود، موقعى كه مىفهميم اين زن همان «حَمّالَةَ الْحَطَب» جفت ابولهب، عموى رسول است. و درباره همين زن و شوهر، خداى در كتابى كه بر محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم نازل شده، فرموده:
تَبَّتْ يَدا أبى لَهَبٍ و تَبَّ * ما أغْنى عَنْهُ مالُه و ماكَسَبَ * سَيَصْلينارا ذاتَ لَهَبٍ* وامْرأته حَمّالَةَ الْحَطَب * فى جيدِها حَبْلٌ مِن مَسَدٍ؛1
بريده باد دو دست ابولهب و نابود مالش و آن چه را كه بيندوخت سودش نداد. به همين زودى بچشد آتشى را كه زبانه دارد و زنش كههيزم كش است، و برگردنش از ليف خرما طنابى است».
جدّ اعلاى پدرى و مادرى زينب، عبدالمطّلببن هاشم استكهامين كعبه و سقّاى حُجّاج خانه خدا و مهماندار آن ها بوده است. اين شرف از پدران و نياكانش، پشت در پشت به وى رسيده و كسى ديگر به جز اين خاندان تا صدها سال سزاوار پاسبانى كعبه و سقّايى حاجيان نبوده است.
خداى وى را از شرّاَبْرَهِه در آندم كه با سپاهى گران و فيل بسيار از حبشه براى خراب كردن خانه خداى آمده بود، نگاهدارى كرد. پس خداى كيدشان را تباه كرد، و بر سرشان مرغانى بسيار و پى درپى بفرستاد تا سنگهايى از دوزخ برآن ها ببارند. سپس آنان را هم چون گياهى كه حيوان، نشخوار مىكند، خرد گردانيد.
1. مسد (111).