سايههايى بر گهواره
زينب، تنها نوزادى بود كه در سال ششم هجرت، مدينه رسول از آن استقبال كرد. و آن سالى بود كه اوضاع و احوال براى پيغمبر اسلام مستقر شده بود. و در همان سال پيغمبر بر شترى كه كمى از گوشش بريده شده بود - و با آن شتر در روزگار فشار و سختى همراه پيرمردى 1 مخلص از مكه بيرون شده بود - با هزاروپانصد تن ازياران مهاجر و انصارش، در حالى كه جامههاى سپيد احرام را بر تن داشتند، از مدينه بهقصد مكه، پايگاه دشمنان محمد و اسلام، بيرون آمدند. سپس همگى به واسطه پيمان صلح حديبيه كه با ابوسفيان و كفار قريش بستند، پيروزمندانه باز گشتند.در آغاز، گويا همه چيز به نوزاد خوشبختى زندگى را نويد مىداد. بنىهاشم و ياران پيغمبر تهنيت گويان مىآمدند و شكفتن اين غنچه را در خاندان رسول تبريك مىگفتند. عنبر دودمان پاكش از گهوارهاى كه اين گل در آن نهاده شده بود، پراكنده مىشد و از طلعت تابان و چهره درخشانش آثار پدران و نياكانى بزرگوار آشكار بود.1. نويسنده از اين صحابى رسول خدا، «شيخ» تعبير كرده كه ظاهرا در اين جا مراد پيرمرد باشد؛ زيرا معناهاى ديگر شيخ در اينوقت براو سازگار نيست. اتفاقا او در اينوقت پيرمرد هم نبوده؛ چون عمرش بيشتر از پنجاه نبوده است. (مترجم)