به سوى دره مرگ
كاروان در شبى تاريك و هوايى ايستاده، از مكه بيرون شد و به سوى كوفه روان گرديد.1كوههايى كه مشرف بر اين شهر مقدّس بودند، هنگامى كه ديدند آل محمد از اين شهر به سفرى مىروند كه بازگشت ندارد، همگى در سكوتى بهتآميز فرو رفتند.در اوايل راه، به فرستادگان عَمروبن سعيدبن عاص، امير حجاز، برخوردند، آن ها مىخواستند كاروانيان را به مكه باز گردانند. در ميان دو دسته، تازيانهاى چند ردوبدل شد. سپس فرستادگان امير از ممانعت دست كشيدند و كاروان سير خود را از سر گرفت.1. تعجب است كه نويسنده دقيق چگونه به اين نكته توجه نكرده است كه چرا سيدالشهدا روز ششم ذىحجّه از مكه خارج شد و اعمال حج را به جا نياورد، با آن كه اعمال حج بيش از دوسه روزى وقت نمىخواست، چنان كه زُهَيْر در راه مراجعت از حج، به آن حضرت ملحق شد. سبب اين تعجيل چه بوده است؟(مترجم)