ولى ناگهان - اگر خبر راست باشد - حزن و اندوهى بر اين گهواره زيبا سايه افكند! سايههايى كه شايد بيشترش در كتابهاى تاريخى كه براى تحقيقات علمى نوشته مىشود جاى نداشته باشد، ولى در روحبشرىو وجدان انسانى موقعيتى بسزا دارد. نقل مىكنند كه هنگام آمدن كودك، سروشى پراكنده شد كه به زندگى سوزان و جانگدازش در فاجعه كربلا اشاره مىكرد و از رنجهاومصيبتهايى كه فردا در انتظار اين كودك است خبر مىداد.
مىگويند: اين فاجعه بيشتر از نيمقرن قبل از وقوع آن معروف بوده، در مسنداحمدبن حنبل (ج1،ص58) آمده است كه جبرئيل، محمد صلّى الله عليه وآله را به كشته شدن حسين و اهل بيتش در كربلا خبر داد.
ابن اثير در كامل نقل مىكند: رسول خدا صلّى الله عليه وآله از خاكى كه خون حسين برآن ريخته مىشود و جبرئيل براى آن حضرت آورده بود، به همسر خود اُمّ سلمه داد و فرمود:
«وقتى كه اين خاك خون شد، بدانكه حسين كشته شده است»1.
اُمّ سلمه آن خاك را نزد خود در شيشهاى نگاهداشت. هنگامى كه حسين كشته شد، آن خاك خون شده بود. اُمّسلمه دانست كه حسين كشته شده و آن خبر را در مردم پراكنده كرد.
و بههمين زودى از مورّخان مىشنويم كه در حوادث سالهاى 60 - 61 هجرى نقل مىكنند كه، زُهَيْربن قين بَجَلى كه از هواخواهان عثمان بود پس از آن كه در سال شصت حج كرد و از مكه بيرون شد، خروج او از مكه با رفتن سيدالشهدا به سوى عراق مصادف گرديد، زهير در راه با حسين بود، ولى در آن جايى كه آن حضرت منزل مىكرد، زهير منزل نمىكرد. اتفاقا روزى سيدالشهدا زهير را طلب كرد، با آن كه اين كار بر زهير دشوار آمد، ولى فرمان را اطاعت كرد. هنگامى كه از پيشِ حسين
1. كامل ابن اثير، ج3، ص303.