است كه در كمتر از يك قرن اخير در سودان ظهور كرد و در آنجا يك جمعيتي به وجود آورد كه تا همين اواخر هم بودند . اصلا اين مرد كه ظهور كرد ، به ادعاي مهدويت ظهور كرد ، يعني اينقدر اعتقاد به مهدوي در همان سرزمينهاي سني نشين وجود داشته است كه زمينه را براي ادعاي يك مهدي دروغين مساعد كرد . در كشورهاي ديگر اسلامي نيز مدعيان مهدويت زياد بوده اند . در هندوستان و پاكستان ، قاديانيها به همين عنوان ادعاي مهدويت ظهور كردند ، و در روايات ما هم زياد است كه مدعيان كذاب ، و به اعتباري دجالها زياد پيدا خواهند شد و ادعاهايي خواهند كرد .
من الان نمي دانم كه حافظ آيا واقعا شيعه است يا سني ، و خيال هم نمي كنم كه كسي به طور قطع بتواند بگويد كه حافظ شيعه بوده است . ولي ما در اشعار حافظ نيز مي بينيم [ به اين مسئله اشاره شده است ] . دو مورد الان يادم هست ، يكي آنجا كه مي گويد :
و ديگر آن غزل معروفي كه چقدر با حال هم گفته است :
عرايض من در اين قسمت كه مي خواستم از جنبه تاريخي بحث كنم به پايان رسيد . حال بعد از زمان حضرت حجت چه مدعيان كذابي پيدا خواهند شد ، آن هم خودش يك داستاني دارد كه ديگر وارد آن نمي شوم . پايان عرايض خودم را مي خواهم به سه مطلب ديگر اختصاص بدهم . اينكه بعد از آنكه دنيا پر از ظلم و جور شد عدل كلي پيدا مي شود مسئله اي به وجود آورده است و آن اينكه :
بعضي از افراد به اتكاء همين مطلب با هر اصلاحي مخالفند ، مي گويند دنيا بايد پر از ظلم و جوربشود تا يكدفعه انقلاب گردد و پر از عدل و داد بشود . اگر هم به زبان نياورند ، ته دلشان [ با اصلاح ] مخالف است . اگر ببينند يك كسي يك قدم اصلاحي بر مي دارد ناراحت مي شوند . وقتي كه مي بينند در جامعه اي يك علامت توجهي در مردم به سوي ديانت پيدا شده واقعا ناراحت مي شوند ، مي گويند نبايد چنين چيزي بشود ، بايد هي بدتر شوند تا حضرت ظهور كنند ، اگر بنا بشود ما يك كاري آيا واقعا مطلب از همين قرار است يا نه ؟ اين را من برايتان يك توضيح بدهم تا مطلب خوب معلوم بشود .