آیینه عصمت

محمود شاهرخی، مشفق کاشانی

نسخه متنی -صفحه : 57/ 29
نمايش فراداده

عباس براتى پور

يا زهرا



زبان حال حضرت امير عليه السلام.

داغت آتش زده بر جان و تنم يا زهرا از غم مرگ تو داغى كه مرا گشته نصيب بعد فقدان تو اى نوگل گلزار وجود شامگان به سر قبر تو با حال پريش شامگان به سر قبر تو با حال پريش
شعله ها سر كشد از پيرهنم يا زهرا آتش افروخته در جان و تنم يا زهرا سير از گردش باغ و چمنم يا زهرا همدم ناله و درد و محنم يا زهرا همدم ناله و درد و محنم يا زهرا


نونهالان تو حيران و پريشان و خموش يك طرف ناله ى زينب ز دلم برده قرار ياد آن پهلوى بشكسته و رخسار كبود رفتى و بى تو شدم يكه و تنها و غريب همدم ناله ى من چاه بيابان شده است در غمت با دل بشكسته «براتى» گويد در غمت با دل بشكسته «براتى» گويد
بى تو خاموش شده انجمنم يا زهرا يك طرف اشك حسين و حسنم يا زهرا به نظر آورم و دم نزنم يا زهرا چكنم بى تو غريب وطنم يا زهرا محرمى نيست كه گويم سخنم يا زهرا داغت آتش زده بر جان و تنم يا زهرا داغت آتش زده بر جان و تنم يا زهرا

برگ و بار



براى حضرت زهرا (س).
.
تو تنها يادگار عشق بودى تو تنها يادگار عشق بودى
زلال چشمه سار عشق بودى زلال چشمه سار عشق بودى


شرار فتنه برگ و بار تو سوخت شرار فتنه برگ و بار تو سوخت
اگر چه برگ و بار عشق بودى اگر چه برگ و بار عشق بودى

گيسوى خورشيد


غمى كه گيسوى خورشيد را پريشان كرد خزان گرفت اگر از بهار رونق گل ز ديده خون جگر ريخت بر زمين گلشن هنوز درد دل دريائى اش شررها داشت نشست بر سر قبر حبيبه اش زهرا جهانى از غم و اندوه تا افق مى سوخت جهانى از غم و اندوه تا افق مى سوخت
چها به سينه ى سوزان سوگواران كرد چه رخنه ها كه در انديشه ى زمستان كرد به زير خاك گل خويش را چو پنهان كرد اگر ز سوز جگر گريه ى فراوان كرد ز گريه دامن شب را ستاره باران كرد على، نگاه چو بر وسعت بيابان كرد على، نگاه چو بر وسعت بيابان كرد


فسرد طاير دل در حصار سينه ى او ز داغ لاله ى در خون نشسته مى ناليد هنوز ناله ى جانسوز او رسد بر گوش هنوز ناله ى جانسوز او رسد بر گوش
چو با نسيم سحر درد خويش عنوان كرد چو ياد صورت نيلى ماه تابان كرد خداش مرگ دهد آنكه سيرم از جان كرد خداش مرگ دهد آنكه سيرم از جان كرد


مهدى حديثى قمى

حديث درد


اى نور دلا اهل ولا، حضرت زهرا بودى به پدر يار و مددكار به هر جا همراه على بودى در شادى و در غم پرورده ى دامان تو افراشت به مردى تو در دل هر شيعه مكان دارى اگر نيست مى گفت «حديثى» چون حديث غم و دردت مى گفت «حديثى» چون حديث غم و دردت
وى قبله ى ارباب وفا حضرت زهرا خوردى غم او بهر خدا حضرت زهرا ديدى ز خسان جور و جفا حضرت زهرا رايت به صف كرب و بلا حضرت زهرا نقشى ز مزار تو بجا حضرت زهرا مى سوخت چو شمعى سر و پا حضرت زهرا مى سوخت چو شمعى سر و پا حضرت زهرا


محمدعلى «صاعد» اصفهانى

آيت عصمت



به ياد هزار و چهار صدمين سال وفات سيده ى عالم، صديقه ى طاهره (س)، جمادى الاول 1411، صاعد اصفهانى.

اى برترين وجود، وجودت ز ماسوا آيينه جمال جميل محمدى صديقه ى مطهره، زهراى طاهره خير النسا، زكيه ى مرضيه، صابره خير النسا، زكيه ى مرضيه، صابره
اى فاطمه حبيبه و محبوب كبريا مرآت تابناك كمالات مصطفى كفو على، قرينه ى مصداق لافتى نفس نبى و همسر و همتاى مرتضى نفس نبى و همسر و همتاى مرتضى


معناى شرم، آيت عصمت، فروغ عشق مصداق جود و اصل وجود و ملاك حق اصل صفا، خلاصه احببت، فيض عام بنت الرسول، جوهره العز و الجلال اى بنده كنيز تو ميكال و جبرئيل مشكوه نور و آن مثل فى الزجاجه اى حب نبى بود به تو كالشمس فى الضحى خياط لا يزال به صبح ازل بريد خود كوثرى و سوره ى كوثر به شأن توست خود كوثرى و سوره ى كوثر به شأن توست
كنز عفاف، گوهر جان، نور كبريا معيار عقل و نور هدى، رحمت خدا فلك نعم، محيط كرم، قلزم سخا البره الشفيقه و ذو الفضل والعطا اى گوشه كلاه گداى تو عرش سا يعنى بر آسمان و زمينى تو روشنا قدر تو بين خلق چنان بدر فى الدجى بر قامت مقام تو تشريف انما يك شمه از صفات تو تنزيل هل اتى يك شمه از صفات تو تنزيل هل اتى


اى فاطمه شفيعه ى محشر، عنايتى از مهر تست، خانه ى خورشيد جان ما بيگانه خود، ز لطف خدا كرد در دو كون حبل الله است حب تو و آل اطهرت اى ياد تو تداوم ابر بهار اشك قرن چهارده، شد، و داغت نشد ز دل زين غم چگونه اشك نباريم كز ستم آيد هنوز از در و ديوار بوى خون گوئى هنوز دست به پهلو گرفته اى گوئى هنوز دست به پهلو گرفته اى
كز درگهت ولاى تو ماراست مدعا وز حب تست خلوت دل باغ دلگشا هر كس نشد به مهر ولاى تو آشنا اى همدم و انيس دل شاه اوليا اى نام تو ز عقده ى دلها گره گشا سوگت هماره هست غم افزا و جانگزا آتش زدند خانه ات اى منتهى الرجا اى فاطمه چه ديدى از آن قوم بى حيا گوئى هنوز فضه ى خود مى كنى صدا گوئى هنوز فضه ى خود مى كنى صدا


طى گشت قرنها و رساتر رسد به گوش كو مهديت كه مرقد پاكت نشان دهد غير از خدا، كه حق مديحت ادا كند؟ غير از خدا، كه حق مديحت ادا كند؟
از پشت در به ناله صداى خدا خدا اى خاك آستان تو بر چشم توتيا مدحت كجا و «صاعد» و اين طبع نارسا مدحت كجا و «صاعد» و اين طبع نارسا