فاطمه الزهراء(س) از ولادت تا شهادت

سید محمدکاظم قزوینی

نسخه متنی -صفحه : 79/ 7
نمايش فراداده

تبلور ارزشها و والايى ها

آيا پيامبر گرامى امير مومنان را تنها بخاطر پيشگامى و پيشتازى در اسلام مى ستود تا آن خاورشناس مغرض و پليد به دروغ و دجالگرى به فلسفه بافى و دليل تراشى بپردازد كه:

«آرى اين ستايش هاى پيامبر از على تنها براى خشنود ساختن دخترش، «فاطمه» بود و نه آراستگى وصف ناپذير آن حضرت به ارزشهاى اخلاقى و انسانى و اسلامى، و نه به دليل هزاران ويژگى و امتياز و برترى بر همگان بود كه پيامبر او را مى ستود و او را الگو و سمبل شايستگان و محور و مركز حق و عدالت معرفى مى كرد».

اگر براستى اين پندار صحيح باشد كه آن حضرت،امير مومنان را بخاطر پيشتاز بودنش در اسلام و در جهت خشنود ساختن دخت سرفرازش مورد ستايش قرار مى داد،چرا آن نكته را تنها براى فاطمه عليهاالسلام طرح نمى كرد؟ مگر نه اينكه به هدف خويش مى رسيد؟ چرا،گاه در ميان انبوه ياران دست على عليه السلام را مى گرفت و مى فرمود:

ان هذا اول من آمن بى.

اين بزرگمرد، نخستين ايمان آورنده ى به من است؟ و چرا مى فرمود ، هذا اول من يصافحنى يوم القيامة.

هان! بدانيد كه اين جوانمرد نخستين كسى است كه در روز رستاخيز با من مصافحه خواهد كرد؟ و چرا گاهى خطاب به يارانش مى فرمود: نخستين كس كه از شمايان در كنار حوض كوثر بر من وارد مى گردد، همان كسى است كه پيش از همگان اسلام آورده، و او كسى جز «على» نيست؟ و چگونه اين راز ساختگى و انگيزه ى دروغين، كه كشف بزرگ اين نويسنده ى تيره بخت و پليد است، بر همه ى ياران پيامبر و نسل دوم از آنان پنهان و ناشناخته ماند؟ به گونه اى كه بسيارى از آنان همچون: سلمان،انس بن مالك، زيد بن ارقم، عبدالله بن عباس، عبدالله بن حجل، هاشم بن عتبه، مالك اشتر، عبدالله بن هاشم، محمدبن ابى ابوبكر، عمربن حمق، ابوغمره، عدى بن حاتم، ابورافع بريده، جندب بن زهير و ام الخير... آن حضرت را به خاطر پيشتازيش در اسلام و ويژگى هاى بسيار و امتيازات بى شمارش ستودند؟ آيا پندار ساختگى كم توجهى پيامبر به ساحت مقدس امير مومنان با منطق قرآن شريف سازگارى نشان مى دهد كه آن گرانمايه را «نفس نفيس پيامبر پاك» عنوان مى دهد؟ و يا پاداش پرشكوه رسالت پيامبر را، محبت و مهر ورزيدن به امير مومنان قرار مى دهد؟ آيا اين دروغ ساخته و پرداخته ى اين خاورشناس با بيان پيامبر گرامى در روايت «مرغ بريان» كه در معتبرترين منابع دينى اهل سنت پس از قرآن آمده است تطبيق مى نمايد كه پيامبر دست ها را به آسمان گرفت و نيايشگرانه فرمود:

اللهم ائتنى باحب خلقك اليك لياكل معى.

بار خدايا! محبوب ترين آفريده ى خويش را به سويم گسيل دار تا با من هم غذا شود! و آنگاه به گواهى مورخان و محدثان، خدايش على عليه السلام را فرستاد و با او از آن غذاى آسمانى و بهشتى خورد؟ آيا با اين بيان پيامبر هماهنگ است كه به عايشه فرمود:

ان عليا احب الرجال الى و اكرمهم على، فاعرفى له حقه، و اكرمى مثواه. [ ذخائرالعقبى، ص 62. ] «على» محبوب ترين مردان و گرامى ترين آنان در نزد من است. از اين رو حرمت والاى او را نيك بشناس و او را گرامى بدار؟ آيا با اين سخن پيامبر مى سازد كه فرمود:

احب الناس الى من الرجال على. [ الرياض النظرة، ج 2، ص 161. ] محبوب ترين مردان نزد من على است؟ يا با اين بيان آن حضرت كه فرمود:

على خير من اتركه بعدى. [ مجمع الزوائد ج 9، ص 113 مواقف الايجى، ج 3، ص 276. ] على بهترين چهره اى است كه پس از خود بر جاى مى گذارم؟ يا با اين روايت پيامبر كه فرمود:

خير رجالكم على بن ابى طالب و خير نسائكم فاطمة بنت محمد. [تا ريخ خطيب بغدادى، ج 4، ص 392. ] بهترين مردان شما «على» است و بهترين زنان شما «فاطمه»، دخت «محمد» است؟ و يا با اين سخن پيامبر كه:

على خيرالبشر، فمن ابى فقد كفر. [ كنزالعمال، ج 6، ص 159. ] «على» بهترين انسان است و هر كس اين واقعيت را نپذيرد، بى گمان كفر ورزيده است؟ و يا با اين روايت كه:

من لم يقل على خير الناس فقد كفر. [تا ريخ خطيب بغدادى، ج 3، ص 192 كنزالعمال، ج 6، ص 159. ] هر كس نگويد على بهترين مردم است، بى ترديد كفر ورزيده است؟ و يا با اين بيان پيامبر كه در روايت «پرچم» كه مورد قبول همه ى مسلمانان است فرمود:

لاعطين الراية غدا رجلا يحبه الله و رسوله، و يحب الله و رسوله. [تا ريخ خطيب بغدادى، ج 3، ص 12. ] فردا پرچم جهاد را به دست مردى خواهم سپرد كه خدا و پيامبرش او را دوست مى دارند و او نيز خدا و پيامبر او را دوست مى دارد؟ و يا با اين سخن جاودانه ى پيامبر كه فرمود:

على منى بمنزلة راسى من بدنى. [ نورالابصار، ص 80. ] على نسبت به من، بمنزله ى سر در پيكرم مى باشد؟ و يا با اين بيان پيامبر كه:

على منى بمنزلتى من ربى. [ سيره حلبى، ج 3، ص 391. ] مقام والاى على نزد من بسان مقام من نزد پروردگار من است؟ و يا با اين حديث نبوى كه:

على احبهم الى، و احبهم الى الله. [تا ريخ بغداد، ج 1، ص 160. ] محبوب ترين انسانها نزد من و دوست داشتنى ترين ها در نزد خدا، «على» است؟ و يا با اين بيان پيامبر كه به على عليه السلام فرمود:

انا منك و انت منى،...! [ مسند احمد، ج 5، ص 204. ] من از تو هستم و تو از من...؟ و يا با اين سخن پيامبر كه فرمود:

على از من است و من از او، و او پس از من سرپرست و سررشته دار امور هر انسان با ايمان است؟ [ مسند احمد، ج 5، ص 365. ] و يا با اين بيان آن حضرت كه به هنگامه ى فرستادن سوره ى «برائت» بوسيله ى امير مومنان و تلاوت آن در مكه براى مشركان فرمود:

لا يذهب بها الا رجل منى و انا منه. [ خصائص نسايى، ص 8. ] هيچ كس جز مردى كه از من است و من از او هستم، نمى تواند اين سوره ى مباركه را ببرد و تلاوت كند؟ و يا با اين بيان كه على عليه السلام را مخاطب ساخت و فرمود:

لحمك لحمى و دمك دمى و الحق معك. [ مناقب خوارزمى، ص 76 و 87. ] گوشت تو، گوشت من است و خون تو، خون من و حق همواره به همراه توست؟. و يا با اين روايت كه «حاكم نيشابورى» آن را صحيح شمرده و «طبرانى» آن را از بانوى بزرگوار «ام سلمه» آورده است كه:

پيامبر خدا هنگامى كه خشمگين مى شد هيچ كس جز على عليه السلام جرئت سخن گفتن با آن حضرت را نداشت؟ [ الصواعق المجرعة، ص 73. ] و يا با اين حديث از «عايشه» كه مى گويد:

به خداى سوگند، هيچ كس را در پيشگاه پيامبر محبوب تر از «على» نديدم و در روى زمين هيچ بانويى محبوب تر از همسر او در نظر پيامبر نبود؟ [ مستدرك حاكم، ج 3، ص 154. ] و يا با روايت «بريده» و «ابى» كه گفتند:

محبوب ترين انسانها در پيشگاه پيامبر از ميان زنان، فاطمه بود و از مردان «على». [ مسترك حاكم، ج 3، ص 155. ] و يا با روايت «جميع بن عمير» كه مى گويد:

به همراه عمه ام بر «عايشه» وارد شدم و پرسيدم:

اى الناس احب الى رسول الله؟ [ جامع ترمذى، ج 2، ص 227. ] محبوب ترين انسانها در نظر پيامبر كيست؟ عايشه پاسخ داد:«فاطمه» پرسيدم: از ميان مردان چه كسى محبوب تر است؟ پاسخ داد: همسر گرانمايه ى «فاطمه» كه پيوسته روزها را روزه مى گيرد و شب ها را به عبادت و راز و نياز با خدا مى گذراند.

آيا دروغ پردازى هاى خاورشناس مغرض با اين بيانات پيامبر سازگار است؟ روشن است كه هرگز!

چگونه؟ با توجه به آنچه گذشت، چگونه پيامبر به ديگران بيش از على عليه السلام توجه داشت و به او بيش از همه بهاء نمى داد،در حالى كه او نخستين كسى است كه خدا او را پس از پيامبر در ميان همه ى مردم روى زمين، برگزيده است؟ همانگونه كه به دخت سرفرازش «فاطمه» در اين مورد فرمود:

فاطمه جان! خداوند به مردم روى زمين نگريست و پدرت را از ميان همه ى آنان برگزيد و او را به پيامبرى برانگيخت. پس از آن دگرباره به مردم روى زمين نگريست و شوى گرانقدرت را برگزيد و به من وحى فرمود تا تو را به ازدواج او درآورده و او را جانشين خويشتن قرار دهم. [ كنزالعمال، ج 6، ص 153 مجمع الزوائد، ج 9، ص 165. ] و نيز فرمود:

ان الله اختار من اهل الارض رجلين احدهما ابوك و الاخر زوجك. [ مواقف الايجى، ص 8. ] خداوند از مردم روى زمين دو مرد را برگزيد:

يكى پدرت،و ديگرى همسرت. و نيز انبوه روايات صحيح و معتبر ديگرى كه مرحوم علامه ى امينى «قدس سره» در رد و انكار دروہردازى ها و اباطيل و افسانه هاى كتاب مورد اشاره، آورده است. و شايد گفتنى باشد كه حملات تند و يورش هاى ناجوانمردانه، بر ضد خاندان وحى و رسالت براستى بسيار است كه ما در بحث هاى سلام الله عليها آينده به مناسبت هاى گوناگون به خواست خدا به برخى ار آنها اشاره خواهيم داشت.

اما اينك پيش از طرح اصل بحث، مناسب است مقدمه اى كوتاه به عنوان سرآغاز و ورود به بحث طرح نماييم، چرا كه شخصيت مورد بحث و قهرمان نمونه ى اين كتاب،براستى شخصيتى برتر و والاتر و شكوهبارتر از همه ى قهرمانان و شخصيت هاى شناخته شده و برجسته تاريخ انسان است. از اين رو بناگزير پيش از اصل بحث نكاتى طرح مى گردد كه در حقيقت از نكات و مسائل فوق عادى و فوق طبيعى است، چرا كه شخصيت و قهرمان بحث ما نيز خود از شخصيتى برتر و والاتر و فوق همه ى شخصيت هاى عالى بشرى، برخوردار است و يك شخصيت شكوهبار و ماوراء بشرى است كه در آينده ى نزديك درستى اين سخن بر شما خواننده ى گرامى روشن خواهد شد و حقيقت مقام والاى او را با همه ى وجود خواهى يافت.انشاءالله.

رويشگاه پاك و پاكيزه ى اين درخت تناور و پرثمر

اصل وراثت در شخصيت فاطمه عليهاالسلام سالار پيامبران مام گرانمايه ى ا و نام بلند آوازه ى ا و پرتويى از اين حقايق دورى از يار مهربان غذاى بهشت روايات ديگر امتيازى شگرف ديدگاه نخست در روايات ديدگاه اهل سنت و انگيزه هاى آن در آستانه ى طلوع

اصل وراثت

از مسائل شگفت انگيزى كه در روزگاران گذشته و جهان امروز پذيرفته شده و مورد قبول دانش و تجربه ى دقيق بشرى است، قانون وراثت است.

اين واقعيت بدين مفهوم است كه بسيارى از صفات و ويژگى هاى پدر و مادر، از آغاز پيدايش نخستين سلول حيات فرزند در سازمان وجود پدر و مادر، تا انتقال آن به جهان رحم و مراحل رشد و نمو، به كودك به ارث مى رسد و آنگاه اين صفات و خصوصيات انتقال يافته به فرزند، پس از ورود كودك به اين جهان، آرام آرام و پا به پاى رشد و ترقى او آشكار و شكوفا مى گردند.

نه تنها اصل وراثت يك واقعيت علمى و دينى است، كه شيرخوارگى و چگونگى تغذيه ى كودك نيز مى تواند در شخصيت او اثرى شگرف بر جاى نهد و نقش و اثر شير مادر و شرايط مطلوب جسمى و روحى و اخلاقى او نيز واقعيتى است مورد گواهى روايات و آيات و دانش نوين.

در بيان ارزشمندى از امير مومنان آمده است كه:

زن كودن و كم خرد را به عنوان دايه و براى شيردادن به كودك، برنگزينيد، چرا كه شير او در كودك اثر مى گذارد و كم خردى از راه شير، سرايت مى كند. و بسيارى از نويسندگان در اين مورد بطور گسترده بحث كرده و ضمن بحث و بررسى آن را به عنوان يك اصل قطعى اعلان كرده اند.