تمام آثار منقوله در سندهاى صحيح خود توضيح داده اند. از سعيد بن جبير و از ابن عباس نقل كرده اند: وقتى كه آيه مباركه «قل لا اسئلكم» نازل شد عده اى عرض كردند: يا رسول الله! آنان كه دوستى آنها بر ما واجب شده است كيانند؟ پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: على و فاطمه و فرزندان آنها. و بعد محمد بن طلحه مى گويد: از جمله كسانى كه روايت مذكور را نقل كرده است ثعلبى و واحدى مى باشند و ثعلبى روايت كرده است: پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) نگريست و فرمود: من در حال جنگم با كسانى كه با شما بجنگند و در سلم و صلح هستم با كسانى كه با شما در سلم و صلح باشند». [ مطالب السؤول، ص 8. ] محمد بن يوسف گنجى مى گويد:
«اخبرنا يوسف اخبرنا ابن ابى زيد، اخبرنا محمود أخبرنا ابن فاذشاه حدثنا الطبرى، حدثنا الطبرانى، حدثنا محمد بن عبدالله، حدثنا حرب بن الحسن، حدثنا حسين الاشقرى، عن قيس بن الربيع عن الاعمش عن سعيد بن جبير عن ابن عباس قال: لما نزلت، الحديث». و با دوازده سند از ابن عباس روايت مى كند: «وقتى آيه ى مباركه ى قربى نازل شد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: آنها على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) هستند». و بعد گنجى مى گويد: خبر داد ما را خطيب ابوالفضل عبدالله بن احمد بن طوسى به موصل خبر داد ابوطاهر حيدر بن زيد بن محمد بخارى، به بغداد در سال چهار صد و نود و يك از حج مى آمد و به او گفته شد، ابوعلى حسن بن محمد جوانشير خبر داده است او را و حديث كرد ابوزيد على بن محمد بن الحسين و حديث كرد ابوعمر بن مهدى و حديث كرد ابوالعباس احمد بن عقده الحافظ حديث كرد على بن الحسين ابن عبيد، حديث كرد اسماعيل بن أبان عن سلام بن ابى عمرة عن معروف عن أبى الطفيل قال: «خطب الحسن بن على عليه السلام بعد وفات ابيه و ذكر اميرالمؤمنين اباه عليه السلام، و من كلامه عليه السلام فى هذه الخطبه و انا من اهل البيت الذين افترض الله عز و جل مودتهم و ولايتهم فقال فيما انزل على محمد صلى الله عليه و آله و سلم: قل لا اسئلكم الآية»: «گنجى با ده سند نقل مى كند: حسن به على (عليهماالسلام) بعد وفات اميرالمؤمنين (عليه السلام) خطبه خواند و از پدرش يادآور شد و فرمود: ما از اهل بيت هستيم كه خداوند عزيز و بزرگ دوستى و ولايت ما را واجب كرده است و آن چه را كه بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نازل شد «قل لا اسئلكم» فرمود». [ كفاية الطالب، الباب الحادى عشر، ص 31. ] قاضى ناصر الدين ابوسعيد عبدالله بن عمر شيرازى بيضاوى مى گويد:
«روى أنها نزلت الى ما نقل عن عباس»: «وقتى كه آيه ى قربى نازل شد، از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) سؤال شد؟ انان كه مودت و دوستى آنها بر ما واجب شده است كيانند؟ فرمود: على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) هستند». [ تفسير بيضاوى، ج 4، ص 123. ] علامه محب الدين احمد بن عبدالله طبرى مى گويد: «عن ابن عباس نقل نزول الآية فى الخمسة» از ابن عباس نقل شده است آيه درباره ى پنج تن نازل شده است ». و باز هم محب الدين طبرى مى گويد: و روى انه صلى الله عليه و آله و سلم قال: ان الله جعل اجرى عليكم المودة فى اهل بيتى و انى سائلكم غدا عنه» پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: همانا خداوند اجر پاداش رسالت مرا بر شما مودت و دوستى اهل بيتم قرار داده است و من فرداى قيامت درباره اين دوستى از شما سؤال مى كنم». [ تفسير بيضاوى، ج 4، ص 321. ] علامه ى حموينى مى گويد: «روى بسنده عن سعيد بن جبير عن ابن عباس نقل نزول الآية فى الخمسة». با اسناد خود از ابن جبير و ابن عباس نقل كرده: آيه قربى درباره ى پنج تن پاك نازل شده است» [ كفاية الخصام، ص 396. ] علامه حافظ ابن كثير دمشقى مى گويد:
«قال ابن ابى حاتم حدثنا على بن الحسين حدثنا رجل سماء حدثنا حسين الاشقر عن قيس عن الاعمش عن سعيد بن جبير عن ابن عباس رضى الله عنه قال: لما نزلت هذه الآية «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى» قالوا يا رسول الله من هؤلاء الذين امر الله بمودتهم؟ قال: فاطمة و ولدها رضى الله عنهم» «وى با شش سند از ابن عباس نقل مى كند: وقتى آيه ى قربى نازل شد «بگواى پيامبر بر امر رسالت و هدايت از شما اجر و پاداش نمى خواهم مگر دوستى اهل بيتم را.» گفتند: يا رسول الله آنان كه خداوند ما را به دوستى آنها امر فرموده است كيستند؟ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: فاطمه و فرزندان فاطمه (رضى الله عنهم)». [ تفسير ابن كثير دمشقى، ج 4، ص 112. ] و بعد ابن كثير مى گويد: «ابواسحاق سبيعى گفته است: از عمرو بن شعيب سؤال كردم در قول خداوند تبارك و تعالى «قل لا اسئلكم» قربى كيانند؟ گفت: قرباى پيامبر». و باز هم مى گويد: «سدى از ابى ديلم گفته است: وقتى كه على بن الحسين را به عنوان اسير آوردند و نزديك دروازه ى شهر دمشق نگهداشتند و مردم اهل بيت را تماشا مى كردند! مردى از اهل شام بلند شد و خطاب به على بن الحسين گفت: حمد و ثنا خداوند را كه شما را كشت و ذليل نمود!! و شاخ فتنه را قطع نمود و از بين برد!! على بن الحسين به مرد شامى گفت: آيا قرآن خوانده اى؟ گفت: بلى، حضرت فرمود: آيا ال حم را خوانده اى؟ گفت: قرآن را خواندم و آل حم را قرائت نكردم و بعد حضرت فرمود: آيا آيه ى «قل لا اسئلكم» را نخوانده اى؟ گفت: آيا شما آنانيد كه در قربى آمده است؟ حضرت فرمود: بلى، الى آخر». [ تفسير ابن كثير دمشقى، ج 4، ص 112. ] ابن كثير در پيرامون اين آيه فضائلى را ذكر كرده است از جمله:
«قال الامام احمد حدثنا اسماعيل بن ابراهيم عن ابى حيان التيمى حدثنى يزيد بن حيان قال انطلقت آنا و حسين ميسرة و عمر بن مسلم الى زيد بن أرقم رضى الله عنه فلما جلسنا اليه قال حصين: لقد لقيت يا زيد خيرا كثيرا رأيت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و سمعت حديثه و غزوت معه و صليت معه. حدثنا يا زيد ماسمعت من رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فقال يابن اخى كبر سنى و قدم عهدى و نسيت بعض اذى كنت اعى من رسول الله صلى الله عليه فما حدثكم فاقبلوه و ما لا فلا تكلفونيه، ثم قال رضى الله عنه: قام رسول الله صلى الله عليه و سلم يوما خطيبا فينا بماء يدعى خما بين مكه و المدينة فحمدالله و اثنى عليه و ذكره و وعظ ثم قال صلى الله عليه و آله و سلم: اما بعد ايها الناس انما انا بشر يوشك ان يأتينى رسول ربى فاجيب و انى تارك فيكم الثقلين اولهما كتاب الله تعالى فيه الهدى و النور فخذوا بكتاب الله فاستمسكوا به فحثوا على كتاب الله و رغبوا فيه و قال صلى الله عليه و آله و سلم و اهل بيتى اذكركم الله فى اهل بيتى الخ».
«امام احمد بن حنبل مى گويد: حديث كرد ما را اسماعيل بن ابراهيم از ابى حيان تيمى و حديث كرد مرا يزيد بن حيان و يزيد گفت: من با حصين بن ميسره و عمر بن مسلم رفتم به سوى زيد بن ارقم (رضى الله عنه)، وقتى كه نشستيم حصين گفت:اى زيد هر آينه خير زيادى را ملاقات كرده اى و ديده اى و شما پيامبر خدا را ديده اى و حديث وى را شنيده اى و در جنگ ها با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بودى و با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نماز خوانده اى، حديث كن براى مااى زيد آن چه را كه از رسول خدا شنيده اى!
زيد گفت:اى پسر برادرم سن من زياد است و زمان من گذشته و بعضى از آن چيزهايى كه از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم فراموش كردم ، پس آن چه را حديث كردم شما قبول بكنيد و آنچه را كه حديث نكردم مرا نسبت به آن تكليف به زحمت قرار ندهيد، سپس گفت: روزى پيامبر خدا بلند شد در حالى كه براى ما خطبه مى خواند و يا خطاب كرد ما را در محل آبى كه خم مى خواندند كه بين مكه و مدينه بود، سپس پيامبر حمد خدا و ثناى او را بجا آورد و ياد خدا را در دلها تازه كرد وعظ و نصيحت نمود، بعد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: امااى مردم همانا من بشرى هستم، نزديك است فرستاده ى پروردگارم بيايد و من از دنيا بروم و او را اجابت مى كنم و همانا من دو چيز گران و سنگين را در بين شما امانت مى گذارم: اول آن دو كتاب خداى تعالى كه در آن نور و هدايت است، پس كتاب خدا را بگيريد و مواظبت بكنيد و به او تمسك بجوييد و چنگ بزنيد، پس تلاش بكنيد در حفظ كتاب خدا و ميل و رغبت در آن بنماييد و سپس فرمود: دوم اهل بيت من مى باشد و خداوند به شما يادآور شده است در تمسك جستن به اهل بيت من...». [ تفسير ابن كثير دمشقى، ج 4، ص 112. ] «و قال ابوعيسى الترمذى حدثنا على بن المنذر الكوفى حدثنا محمد بن فضيل حدثنا الاعمش عن عطية عن ابى سعيد و الاعمش عن حبب بن ابى ثابت عن زيد بن ارقم رضى الله عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم انى تارك فيكم ما ان تمسكتم به لن تضل بعدى احدهما اعظم من الآخر كتاب الله حبل ممدود من السماء الى الارض و الآخر عترتى اهل بيتى و لن يفترقا حتى يردا على الحوض فانظروا كيف تخلفونى فيهما». [ تفسير ابن كثير دمشقى، ج 4، ص 113. ] «ابوعيسى ترمذى با چند سند به نقل از زيد بن ارقم مى گويد: پيامبر اسلام فرمود: من دو چيز را در بين شما امانت گذاشتم، اگر به آن دو تمسك كرده و چنگ زديد بعد از من گمراه نمى شويد و يكى از آن دو كه بزرگتر از ديگرى مى باشد، كتاب خدا ريسمان كشيده شده از آسمان به زمين است و ديگرى عترت و اهل بيت من است. و آن دو از هم جدا نمى شوند تا زمانى كه بر حوض كوثر بر من وارد شوند، پس ملاحظه كنيد كه چگونه از من پيروى مى كنيد درباره ى آن دو» «و قال الترمذى ايضا حدثنا نصر بن عبدالرحمن الكوفى حدثنا زيد عن جعفر بن محمد بن الحسن عن ابيه عن جابر بن عبدالله رضى الله عنه قال: «رايت رسول الله فى حجته يوم عرفة و هو على ناقته القصواء يخطب فسمعته يقول: ايها الناس انى تارك فيكم ما ان اخذتم به لن تضلوا كتاب الله و عترتى اهل بيتى. » «ترمذى با سه سند از جابر بن عبدالله انصارى نقل مى كند: رسول خدا را در حج در روز عرفه ديدم در حالى كه بر شتر قصوى سوار بود و خطبه مى خواند، سپس شنيدم كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) مى گفت:اى مردم من در بين شما دو چيز امانت مى گذارم كه اگر به آن دو تمسك كرديد هرگز گمراه نمى شويد. يكى كتاب خداست ديگرى عترت و اهل بيت من مى باشند». [ تفسير ابن كثير دمشقى، ج 4، ص 113. ] «قال الترمذى ايضا: حدثنا أبو داود سليمان الاشعث حدثنا يحيى بن معين حدثنا هشام بن يوسف عن عبدالله بن سليمان النوفلى عن محمد بن على بن عبدالله بن عباس عن ابيه عن جده عبدالله بن عباس رضى الله عنهم قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم احبوا الله تعالى لما يغذوكم من نعمه، و احبونى بحب الله و احبوا اهل بيتى بحبى».
«و نيز ترمذى با هفت سند نقل مى كند: پيامبراسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: خداوند را به خاطر نعمت هايش كه غذاى شما است دوست داشته باشيد و مرا هم به جهت دوستى خداوند دوست داشته باشيد و اهل بيت مرا هم به دوستى من دوست داشته باشيد». [ تفسير ابن كثير دمشقى ج 4 ص 113. ] «و قال الحافظ ابويعلى، حدثنا سويد بن سعيد حدثنا مفضل بن عبدالله عن ابى اسحاق عن حنش قال سمعت اباذر رضى الله عنه و هو آخذ بحلقة الباب يقول: يا ايها الناس من عرفنى فقد عرفنى و من انكرنى فأنا أبوذر سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يقول: «انما مثل اهل بيتى كمثل سفينة نوح عليه الصلوة و السلام م دخلها نجا، و من تخلف عنها هلك».
باز هم حافظ ابويعلى مى گويد: «اباذر در حالى كه حلقه در خانه اى را گرفته بود مى گفت:اى مردم هر كس مرا مى شناسد شناخته است و كسى كه مرا نمى شناسد پس بداند كه من ابوذر هستم و شنيدم رسول خدا گفت: همانا مثل اهل بيت من در بين شما مثل كشتى نوح (عليه السلام) مى باشد، هر كس داخل شود نجات مى يابد و كسى كه از آن تخلف كند هلاك مى شود». [ تفسير ابن كثير دمشقى ج 4، ص 114. ] و علامه ى نورالدين على بن ابى بكر هيثمى مى گويد:
«روى الطبرانى عن بن عباس قال لما نزلت «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى» قالوا يا رسول الله من قرابتك هؤلاء الذين وجبت علينا مودتهم؟ قال: على و فاطمة و ابناهما».
«ابن عباس گفت: هنگامى كه آيه ى مباركه ى «قل لا اسئلكم...» نازل شد عده اى گفتند كه اى فرستاده ى خدا نزديكان تو كه دوستى آنها بر ما واجب شده است كيستند؟ فرمود: على و فاطمه و فرزندان آنها». [ مجمع الزوائد، ج 9، ص 168. ] و علامه ى شيخ علاء الدين على بن احمد المهايمى الهندى النائنى الكوكنى مى گويد: «روى انها لما نزلت قيل يا رسول الله من قرابتك هؤلاء؟ قال: على و فاطمة و ابناهما».
روايت شده است وقتى كه آيه قربى نازل شد، گفته شد:اى فرستاده ى خدا آنان كه از نزديكان تواند كيستند؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزند آنها». [ تفسير الرحمن، ج 2، ص 247. ] احمد بن على ابن حجر عسقلانى مى گويد:
«اخرج الطبرانى و ابن ابى حاتم و الحاكم فى مناقب الشافعى من رواية حسين الاشقر عن قيس بن الربيع عن الاعمش عن سعيد بن جبير عن ابن عباس، قيل يا رسول الله من قرابتك هؤلاء الذين وجبت علينا مودته؟ قال على و فاطمة و الحسن و الحسين و ابناهما» [ تخريج احاديث الكشاف، ص 145. ] «وى با شش سند از ابن عباس نقل مى كند: گفته شداى فرستاده ى خدا آنان كه نزديكان تو هستند و دوستى آنها بر ما واجب شده است كيستند. فرمود: على و فاطمه و حسن و حسين».
على بن صباغ مى گويد: «روى الامام ابوالحسين البغوى فى تفسيره يرفعه بسنده الى ابن عباس نزول الآية فى الخمسة.» ابوحسين بغوى در تفسير خود سند روايت مذكور را به ابن عباس نسبت مى دهد مى گويد كه آيه ى مباركه قربى در شأن پنج تن آل عبا نازل شده است». [ الفصول المهمه، ص 11. ] علامه ى سيوطى مى گويد: «اخرج ابن المنذر و ابن ابى حاتم و الطبرانى و ابن مردويه من طريق سعيد بن جبير نزول الآية فى الخمسة» «از طريق سعيد بن جبير روايت شده كه آيه در شأن پنج تن آل عبا نازل شده است.» و باز مى گويد: ابن جرير به نقل از ابى ديلم حديث على بن الحسين (عليهماالسلام) را آورده است و ابن ابى حاتم از قول ابن عباس گفته است: در آيه «و من يقترف حسنة» كسى كه به دست بياورد حسنه اى را، اقتراف حسنه چيست؟ گفته است دوست داشتن آل محمد (عليهم السلام).
ابونعيم و ديلمى از طريق مجاهد از ابن عباس آورده و گفته است: «لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى ان تحفظونى فى اهل بيتى و تودهم بى» «منظور پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در آيه- از شما در قبال انجام رسالت اجر و پاداشى نمى خواهم مگر دوستى ذوالقربى و نزديكان من- اين است كه به جاى من از اهل بيتم محافظت بكنيد آنها را به خاطر من دوست بداريد». [ تفسير الدر المنثور، ج 6، ص 7. ] «و اخرج مسلم و الترمذى و النسائى عن زيد بن ارقم ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم قال اذكركم الله فى اهل بيتى» مسلم و ترمذى و نسايى از زيد بن ارقم آورده اند: «همانا رسول خدا فرمود: خداوند براى شما يادآور شده است درباره ى تمسك جستن به اهل بيت من» «و اخرج الترمذى و حسنه و ابن الانبارى فى المصاحب عن زيد بن ارقم رضى الله عنه قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم انى تارك فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلوا بعدى ، احدهما اعظم من الآخر كتاب الله حبل الممدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بيتى و لن يفترقا حتى يردا على الحوض فانظروا كيف تخلفونى فيهما».
«ترمذى اين روايت را حسن دانسته و ابن انبارى در مصاحف خود از زيد بن ارقم آورده است كه پيامبر خدا فرمود: همانا من در بين شما دو چيز را امانت مى گذارم كه اگر به آنها متمسك شديد هرگز بعد از من گمراه نمى شويد، يكى از آنها كه بزرگتر از ديگرى مى باشد كتاب خداست، ريسمانى كه كشيده شده است از آسمان به سوى زمين و ديگرى عترت و اهل بيت من هستند و آن دو هرگز از هم جدا نمى شوند تا زمانى كه بر حوض كوثر بر من وارد شوند، پس نگاه كنيد كه چگونه مواظبت و پيروى مى كنيد از من درباره ى آن دو».
«و اخرج الترمذى و حسنه و الطبرانى و الحاكم و البيهقى فى الشعب عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: احبوا الله لما يغذوكم به من نعمة و احبونى لحب الله و احبوا اهل بيتى لحبى».
«ترمذى و طبرانى و حاكم و بيهقى در شعب از ابن عباس نقل كردند: پيامبر اسلام فرمود: خداوند را به جهت آنكه از نعمت هايش شما را تغذيه مى كند دوست داشته باشيد و مرا به خاطر خدا دوست داشته باشيد و اهل بيت مرا به جهت دوستى من دوست بداريد».
«و اخرج البخارى عن ابى بكر الصديق رضى الله عنه قال: ارقبوا محمدا صلى الله عليه و سلم فى اهل بيته» «بخارى از ابى بكر صديق آورده است: مراقب باشيد محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را در اهل بيت او و از اهل بيت او پيروى بنماييد».
«و اخرج ابن عدى عن ابن سعيد قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: من ابغضنا اهل البيت فهو منافق».
«پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: كسى كه ما اهل بيت را غضبناك بكند او منافق است».
«و اخرج الطبرانى عن الحسن بن على قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: لا يبغضنا احد و لا يحسدنا احد الا زيد يوم القيامة بسياط من نار».
«طبرانى از امام حسن (عليه السلام) نقل كرده است: پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: احدى ما را به غضب نمى آورد و كسى به ما حسادت نمى كند مگر اينكه تازيانه هاى آتش خود را روز قيامت زياد كرده است».
«و اخرج احمد و ابن حبان و الحاكم عن ابى سعيد قال قال (صلى الله عليه و آله و سلم) و الذى نفسى بيده لا يبغضنا اهل البيت رجل الا ادخله الله النار».
«احمد و ابن حبان و حاكم از ابى سعيد نقل كرده اند: پيامبر اسلام فرمود: قسم به آن خدايى كه جان من به دست قدرت اوست هيچ كس ما اهل بيت را ناراحت و غضبناك نمى كند مگر اينكه خداوند او را در آتش داخل مى كند». [ كتاب الاكلل، ص 190. ] غياث الدين خواند مير مى گويد:
«روى عن ابن عباس انه سئل بعد نزول قوله تعالى: قل لا اسئلكم عن المراد من القربى فذكر الخمسة».
«بعد از نازل شدن آيه قربى از ابن عباس سؤال شد كه مقصود از قربى كيست؟ پس او پنج تن مقدس را ياد آور شد.» [ حبيب السير، ص 11. ] ابن حجر هيثمى مى گويد: «اخرج احمد و الطبرانى و ابن حاتم و الحاكم عن ابن عباس نزول الآية فى الخمسة». «از ابن عباس نقل شده است: نزول آيه در شأن پنج تن بوده است». [ صواعق المحرقه ص 101 ط مصر. ] الشيخ عبدالله بن محمد بن عامر الشبراوى مى گويد: «اخرج الامام احمد و الطبرانى و الحاكم عن ابن عباس نزولها فى الخمسة الطاهرين». «از ابن عباس نقل شده است كه آيه ى