رحيب (79) و الجرح لما يندمل (70) [ فى شرح ابن ابى الحديد، ج 16، ص 251، ثم استنهضكم... و وردتم غير شربكم.] بدار (و فى نسخه انما) زعمتم خوف الفتنه الا فى الفتنه سقطوا (81) [ انما زعمتم ذلك خوف الفتنه «الا فى الفتنه سقطوا و ان جهنم لمحيطه بالكافرين» سوره مائده، آيه 50.] فهيهات منكم و انى بكم و انى توفكون (82) و هذا كتاب الله بين اظهركم و زواجره (83) بينه و شواهده لائحه (84) و اوامره واضحه. ارغبه عنه (85) تدبرون (86) ام بغيره تحكمن بئس للظالمين بدلا. [ (سوره مائده، آيه 50) ارغبه عنه ترديون ام لغيره تحكمون.] «و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرين» [ سوره آل عمران، آيه 85.] ثم لم تريثوا (87) [ فى شرح ابن ابى الحديد «ثم لم تلبثو الاريث».] الا ريث ان تسكن نغرتها (88) تسرون حسوا (89) فى ارتغاء (90) و نصبر منكم على حز المدى (91) و انتم الا تزعمون ان لا ارث لنا» افحكم الجاهليه تبغون و من احسن من الله حكما لقوم يوقنون؟» [ سوره مائده، آيه 50.] ويها معشر المهاجرين اابتز ارث ابى (92) [ يابن ابى قحافه اترث اباك و لا ارث ابى، لقد جئت فريا! فدونكها مخطومه مرحوله، تلقاك يوم حشرك فنعم الحكم الله والزعيم محمد والموعد القيامه و عندالساعه يخسر المبطلون! ثم انكفات الى قبر ابيها- عليه السلام-، فقالت:
قد كان بعدك انباء و هنبثه- لو كانت شاهدها لم تكثر الخطب «انا فقد ناك فقد الارض و ابلها- واختل قومك فاشهدهم و لا تغب و روى حرمى بن ابى اعلاء- «فليت بعدك كان الموت صادفنا لما قضيت و حالت دونك الكتب» و روى ابن ابى الحديد عن عبدالله بن الحسن بن الحسن عن ابيه بعد ابيات المذكوره فى المتن:
«ضاقت على بلادى بعد ما رحبت- و سيم سبطاك خسفا فيه لى نصب» فليت قبلك كان الموت صادفنا- قوم تمننوا فاعطوا كل ما طلبوا «تجهمتنا رجال و استخف بنا- مذغبت عنا و كل الارث قد غصبوا ] افى الكتاب ان ترث اباك و لا ارث ابى لقد جئت شيئا فريا فدونكها مخطومه (93) مرحوله (94) تلقاك يوم حشرك فنعم الحكم الله والزعيم محمد والمواعد القيامه و عند الساعه يخسر المبطلون و «لكل نباء مستقر و سوف تعلمون» [ سوره انعام، آيه 67.] ثم انحرفت (او انصرفت) الى قبر النبى- صلى الله عليه (و آله) و سلم- و هى تقول:
[ ابى طاهر طيفورى، بلاغات النساء و تذكره الخواص، ص 285.] .
طيفورى مى گويد: وقتى كه ابوبكر به خلافت رسيد، جلسه اى تشكيل داد و فاطمه- سلام الله عليها- دختر رسول خدا- صلى الله عليه و آله و سلم- را از فدك كه مال او بود منع نمود و نماينده ى او را از سرزمين فدك بيرون كرد. اين خبر به فاطمه- سلام الله عليها- رسيد، بانوى دو عالم مقنعه و چادر بر سر مبارك گذاشته با عده اى از فرزندان خود و بنى هاشم به مجلس ابوبكر رفت. و در حالى كه اطراف چادرش به زمين كشيده مى شد و راه رفتنش مثل راه رفتن رسول خدا- صلى الله عليه و آله و سلم- بود، بر ابوبكر، كه در جمعى از مهاجرين و انصار بود وارد شد و بعد پرده كشيده شد و او پشت پرده قرار گرفت. سپس آه طولانى كشيد كه حضار را به گريه انداخت و مجلس را موج گريه فرا گرفت و يك مقدار صبر كرد، تا اينكه گريه ها و بغض گلوهاى مردم تمام و از گريه ساكت شدند. فاطمه- سلام الله عليها- كلام خود را با حمد و ثناى بر خدا و درود و تحيات بر رسول او شروع كرد، دفعه ى دوم مردم گريه كردند، وقتى كه ساكت شدن سخن شريف خود را اين گونه شروع فرمود:
اى مردم! شما را از ميان خودتان پيامبرى آمد كه رنج و ناراحتى شما بر او دشوار بود، در تربيت شما حريص و مشتاق و بر مؤمنين دلسوز و مهربان بود. اگر از جهت حسب و نسب بخواهيد، مى دانيد كه او پدر من است، نه پدر شما [ در بعضى نسخه ها نه پدر زنان شما آمده است.] و برادر پسر عموى من على- عليه السلام- است، نه برادر مردان شما و او به خوبى رسالت خود را به جهانيان رسانيد و كافران و بت پرستان را اندرز و بيم داد، از مسلك و روش مشركين روى گردانيد و بر گردن آنها ضربه اى زد و گلوى آنها را فشرد و با حكمت و موعظه ى نيكو به راه پروردگارش دعوت فرمود و بتها را درهم شكست و سرهاى (دليران قريش) را بر خاك مذلت افكند تا اينكه آنها را پراكنده ساخت و به هزيمت و گريختن وادار نمود، (در نتيجه پرده هاى ظلمانى شك و كفر برطرف گرديد، و چهره ى حق و حقيقت چون صبح روشن آشكار و نمايان گشت، زبان پيشواى دين گويا شد و شياطين و كارشكنان و پيروان آنها لال و خاموش گشتند و طرفداران نفاق هلاك شدند، گرههاى كفر و شقاق گشوده گرديد، در حالى كه در پرتگاه آتش دوزخ قرار داشتند.
شما از ضعف و زبونى مانند جرعه ى آبى براى هر نوشنده و طعمه اى براى خورنده و پاره ى آتشى براى هر شتابنده (كه به سراغ آتش آيد) بوديد و زير پاى ملل ديگر لگد كوب مى شديد. شما آبهاى گنديده ى گودالهايى را كه به بول و سرگين شتران آلوده بود مى نوشيديد، و از برگ درختان تغذيه مى نموديد. و از پستى و حقارت بيم آن داشتيد مردمى كه در اطراف شما بودند به يك چشم بهم زدن شما را بربايند (اين وضع و حال شما پيش از پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- بود). پس خداوند تبارك و تعالى شما را به بركت وجود مقدس (محمد- صلى الله عليه و آله و سلم-) از همه ى بدبختيها نجات بخشيد، با اينكه خود او (پيامبر) با مردان شجاع و عربهاى گرگ صفت و سركشان يهود و نصارى درگير و گرفتار بود. و هر موقعى كه مخالفين او آتش براى جنگ شعله ور مى ساختند، خداوند آن را خاموش مى كرد، و چنانچه گردنكشى چون شاخ شيطان ظاهر مى شد و يا اژدهايى از مشركين (مانند عمر وبن عبدود) دهان باز مى كرد، برادرش على- عليه السلام- را در كام آن مى انداخت، و او نيز از آن ورطه ى هول انگيز برنمى گشت مگر موقعى كه كله ى او را با مشت پولادينش مى كوفت و شعله ى آتش جنگ را با شمشير سرافشانش خاموش مى ساخت، او اين همه سختيها را در راه خدا متحمل مى شد و در انجام اوامر خداوند نهايت كوشش را بكار مى برد، به ذات خدا قسم كه او از هر جهت به رسول خدا نزديك تر و سرور اولياء الله بود و هميشه دامن همت به كمر زده و خيرخواه، جدى و زحمت كش در انجام دستورات خدا و رسولش بود، در صورتى كه شما در چنين مواقعى در رفاه و آسايش، بسر برده و خوشحال و شادمان و در امان و آسوگى بوديد. تا اينكه خداى تعالى خانه ى جاودانى انبيا و جايگاه برگزيدگان را براى پيامبرش اختيار نمود، كينه هاى دورنى و نفاق شما ظاهر گشت و جامه ى دين مندرس و فرسوده شد، گمراهان خاموش به سخن درآمدند و گمنامان فرومايه دعوى نبوغ كردند، شتر باطل گريان به صدا درآمد و در صحن خانه هايتان جولان نمود، شيطان از كمينگاه خود در حالى كه شما را به سوى خود مى خواند سركشيد، و ديد كه چه زود دعوتش را پذيرفتيد، و براى خوردن فريب او (شيطان) چقدر آماده ايد، و به حركت و قيام وادارتان نمود و شما را سبك و چالاك يافت و به خشم آورد و خشمگين تان ديد، لذا شترى را داغ زديد كه از آن شما نبود (خلافت را غصب كرديد) و آن را در غير آبشخور وارد نموديد، در حالى كه از عهد و پيمان و قرار (غدير خم) چيزى نگذشته و زخم ما بهبود نيافته بود، و پيكر مطهر پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- به خاك سپرده نشده بود، كه شما به بهانه ى ترس از وقوع فتنه پيشدستى كرديد (و خلافت را غصب نموديد).
بدانيد كه در فتنه افتاديد، همانا جهنم كافران را فرا گرفته است! واى بر شما و شما را چه به اين كار و چرا و چگونه چنين كرديد؟ به كجا مى رويد! در حالى كه كتاب خدا پيش روى شماست، كتابى كه مطالب و امورش هويدا و احكامش درخشان و نشانه هايش روشن، و نواهيش آشكار و اوامرش واضح است، و شما آن را پشت سر خود انداختيد! آيا قصد اعراض از قرآن را داريد؟ و يا به غير قرآن مى خواهيد داورى كنيد، و حكم غير قرآن براى ستم كاران چه بد عوضى است، و هر كه جز اسلام دين ديگرى اختيار كند، از او پذيرفته نمى شود و در قيامت جزء زيانكاران خواهد بود.
پس از آن چندان درنگ نكرديد كه اين شتر (خلافت غصبى) آرام گيرد و مهار كردن آن آسان شود، آتش فتنه را برافروختيد و آن را شعله ور ساختيد (هنوز چند روزه از غصب خلافت نگذشته بود كه فدك را غصب كرديد) به بانگ شيطان گمراه كننده پاسخ داديد و چراغ تابناك دين را خاموش ساخته و سنتهاى پيامبر برگزيده را مهمل گذاشتيد و به بهانه ى گرفتن كف شير، خود شير را زير لب و پنهانى مى خوريد، و ما نيز در برابر آن نيرنگهاى شما شكيبايى مى كنيم، مانند شكيبايى كسى كه زخم خنجر بخورد و يا نيزه در شكمش فرو رود. شما چنان مى پنداريد كه ما از پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- ارث نمى بريم آيا با چنين گمانى حكم جاهليت را دنبال مى كنيد؟ و براى اهل يقين چه حكمى بهتر از حكم خداست؟ اى مسلمانان و اى مهاجرين [ بانوى دو عالم بنابر نقل ابن ابى الحديد وقتى به اينجا مى رسد مى فرمايد: يا بن ابى قحافه...] آيا بايد من درباره ى ارث پدرم مغلوب شوم، و زور بشنوم؟ اى پسر ابى قحافه آيا در كتاب خدا چنين حكمى است كه تو از پدرت ارث ببرى، و من از پدرم ارث نبرم؟ حقا كه چيزى عجيب و حيرت انگيز آورده اى؟ اينك اى ابوبكر اين تو اين شتر مهار زده و جهاز بر پشت (سرزمين فدك را) بگير و ببر كه در روز حشر ترا ديدار خواهد كرد و در آن روز چه نيكو حاكمى است خداوند، و چه نيكو زعيمى است محمد- صلى الله عليه و آله و سلم- و چه نيكو وعده گاهى است قيامت كه در آن روز اهل باطل زيانكاراند و پشميانى، شما را سودى نخواهد بخشيد، بر هر چيزى جاى و قرارگاهى است، و به زودى خواهيد دانست كه عذاب خوار كننده چه كسى را رسد و عذاب جاودانى بر كه وارد شود.
فاطمه- سلام الله عليها- پس از اتمام حجت حضار مجلس، به قبر مطهر پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم روى خود را گردانيد و دردها و رنجهايى كه در دل داغدار جمع شده بود، چنين اظهار داشت و انشاد فرمود:
پدر چان پس از تو خبرهايى شد و گرفتاريهاى سختى روى داد كه اگر تو بودى و آنها را مى ديدى مشكل چندان مهم نبود. ما دچار فقدان تو شديم، مانند زمينى كه بدون باران بماند، پس از تو نظام امور امت مختل گرديد و آنها از عهد و پيمان خود برگشتند، موقعى كه تو از انظار پنهان شدى! پس از اينكه تو رحلت نمودى و پرده ى خاك جلوى تو حائل گرديد، مردانى كه از تو براى ما كينه هايى در دل داشتند آشكار كردند.
بعضى ديگر هم به ما ترش رويى كرده و ما را خفيف و سبك شمردند، چون تو درگذشتى آنچه روى زمين بود تاراج گرديد، تو مانند ماه چهارده و چون نورى بودى كه از آن روشنى مى جستند و از جانب پروردگار كتابهايى براى تو نازل مى گشت. جبرئيل با آيات قرآن به ما انس مى داد و با فقدان تو تمام خيرات از ما پنهان گرديد. اى كاش پيش از تو مرگ ما را با خود مى برد، پيش از اينكه تو رحلت كنى و پردها ميان ما و تو حائل شوند. ما چنان بلا و مصيبت ديديم كه هيچ اندوهگين و مصيب زده اى از عرب و عجم چون ما نباشد.
خواننده ى گرامى خطبه ى حضرت زهرا- سلام الله عليها- را بنابر روايتى ابن ابى الحديد نيز در جلد 16 شرح نهج البلاغه خود آورده و بعضى كلماتى كه در روايت طيفورى نبوده و در روايت شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد بوده در پاورقى آمده است. هدف اين است كه تفاوت بعضى از كلمات دو خطبه از دو كتاب مزبور بيان شود. و نيز در سند دوم، ابى طاهر طيفورى با شش سند به نقل از زينب بنت الحسين [ بايد زينب بنت على (عليه السلام) باشد.] مى گويد: «قالت لما بلغ فاطمه- سلام الله عليها- اجماع ابوبكر على منعها فدك لاثت (1) خمارها (2) و خرجت فى حشده (3) نسائها و لمه (4) من قومها، تجر اذ راعها (5) ما تخرم (6) من مشيه رسول الله- صلى الله عليه (و آله) و سلم- شيئا حتى وقفت ابوبكر و هو فى حشد من المهاجرين (7) والانصار فانت انه (8) اجهش (9) لها القوم بالبكاء فلما سكنت فورتهم (10) قالت: ابدا بحمد الله ثم اسبلت بينها و بينهم لجفا (11) ثم قالت الحمد لله على ما انعم و له الشكر على ما الهم و الثنابما قدم من عموم ابتداها و نبوغ (12) آلاء اسداها (13) و احسان منن والاهاجم (14) عن الاحصاء عددها و نائى عن المجازات امدها (15) و تفاوت (16) عن الادراك آمالها و استثن الشكر بفضائلها (17) و استحمد الى الخلائق باجزلها (18) و ثنى بالندب الى امثالها (19) و اشهد ان لا اله الله كلمه (20) جعل الاخلاص تاويلها (21) و ضمن القلوب موصولها و انى فى الفكره معقولها (22) الممتنع من الابصار رويته و من الاوهام الاحاطه به ابتدع الاشياء لا من شى ء قبله، و احتذاءها بلامثال (23) لغير فائده زادته الا اظهارا لقدرته و تعبدا لبريته، و اعزازا لدعوته ثم جعل الثواب على طاعته والعقاب على معصيته زياده (24) لعباده عن نعمته و حياشه (25) لهم الى جنته و اشهد ان ابى محمدا عبده و رسوله اختاره قبل ان يجتبله (26) و اصطفاه قبل ان ابتعثه و سماه (27) قبل ان استنجبه (28) اذا الخلايق بالغيوب مكنونه، و بستر الاهاويل (29) مصونه و بنهايه العدم مقرونه علما من الله و تعالى، عزوجل بمال الامور (30) و احاطه بحوادث الدهور و معرفه بمواضع المقدور ابتعثه الله تعالى عزوجل اتماما لامره و عزيمه على امضاء حكمه فراى الامم- صلى الله عليه (و آله) و سلم- فرقا فى اديانها عكفا (32) على نيرانها عابده لاوثانها (33) منكره لله مع عرفانها، فانار الله عزوجل بمحمد- صلى الله عليه (و آله) و سلم- ظلمها و فرج عن القلوب بهمها (34) و جلى عن الابصار عمها (35) ثم قبض نبيه- صلى الله عليه (و آله) و سلم- قبض رافه و اختيار و رغبه بابى- صلى الله عليه (و آله) و سلم- عن هذه الدار موضوع عنه التعب والاوزار محتف (36) بالملائكه الابرار و مجاوره الملك الجبار و رضوان (37) الرب الغفار صلى الله على محمد نبى الرحمه و امينه على وحيه و صفيه من الخلائق و رضيه- صلى الله عليه (و آله) و سلم- و رحمه الله و بركاته ثم انتم عباد الله (تريد اهل المجلس) نصب امر الله (38) و نهيه و حمله دينيه و وحيه و امناء الله على انفسكم و بلغائه الى الامم زعمتم حقا لكم الله فيكم عهدا (39) قدمه اليكم و نحن بقيه استخلفنا عليكم و معنا كتاب الله بينه بصائره (40) و آيى فينا (41) منكشفه سرايره، و برهان منجليه ظواهره مديم البريه اسماعه قائد الى الرضوان اتباعه مود الى النجات استماعه فيه حجج الله المنوره و عزائمه المفسره و محارمه المخدره و تبيانه الجاليه (42) و جمله الكافيه، و فضائله المندويه (43) و رخصه (44) الموهوبه و شرايعه المكتوبه ففرض الله الايمان تطهيرا من الشرك و الصلوه تنزيها عن الكبر والصيام تثبيتا للاخلاص و الزكاه تزييدا فى الرزق والحج تسليه (و تشييدا) للذين والعدل تنسكا (تنسيقا)، للقلوب، و طاعتنا نظاما للمله، و امامتنان امانا (امنا) من الفرقه و حبنا (و جهادا) عزا للاسلام والصبر منجاه والقصاص حقنا للدماء (45) والوفاء بالنذر تعرضا «تعريضا» للمغفره، توفيته الميكائيل، والموازين تغييرا للجنس (تعبيرا للخسسه) (46) والنهى عن الشرب الخمر تنزيها عن الرجس، و قذف المحصنات اجتنابا للعنه (و اجتناب القذف حجابا عن اللعنه)، و ترك السرقه ايجابا للعفه (47) و حرم الله عزوجل الشرك اخلاصا له بالربوبيه (فاتقوا الله حق تقاته و لاتموتن الا و انتم مسلمون) [ سوره آل عمران، آيه 101.] و اطيعو الله فيما امركم به و نهاكم عنه فانه (انما يخشى الله من عباده العلماء) [ سوره ى فاطر، آيه 28.] ثم قالت ايها الناس انا فاطمه و ابى محمد- صلى الله عليه و آله و سلم- اقولها عودا على بدء (اقول عودا و بدوا و لا اقول ما اقول غلطا و لا افعل ما افعل شططا) (لقد جاءكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمومنين روف رحيم) [ سوره ى توبه، آيه 129.] ثم ساق الكلام على ما رواه زيد بن على- عليه السلام- فى روايه ابيه ثم قالت فى متصل كلامها، افعلى محمد (عمد) تركتم كتاب الله نبذتموه و راء ظهوركم؟ اذ يقول الله تبارك و تعالى «و ورث سليمان داود» [ سوره نمل، آيه 16.] و قال الله عزوجل فيما قص من خبر يحيى بن زكريا، اذ قال: «رب هب لى من لدنك وليا يرثنى و يرث من آل يعقوب» [ سوره مريم، آيه 6.] و قال عزه ذكره: «و الو الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله» [ سوره انفال، آيه 75.] و قال: «يوصيكم الله فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين» [ سوره نساء، آيه 11.] و قال: «ان ترك خيرا الوصيه للوالدين والاقربين بالمعروف حقا على المتقين» [ سوره بقره، آيه 180.] و زعمتم ان لاحق (لاخطوه) و لا ارث لى من ابى و لا رحم بيننا؟! افخصكم الله بايه اخرج نبيه- صلى الله عليه (و آله) و سلم- منها ام تقولون اهل ملتين لايتوارثون او لست انا و ابى من اهل مله واحده لعلكم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من النبى- صلى الله عليه و آله- افحكم الجاهليه تبغون «و من احسن من الله حكما لقوم يوقنون» [ سوره ى مائده، آيه 50.] ااغلب على ارثى جورا و ظلما «و سيعلم الذين ظلموا الى منقلب ينقلبون» [ سوره ى شعراء، آيه 227.] و ذكر انها لما فرغت من كلام ابوبكر والمهاجرين عدلت الى مجلس الانصار فقالت: (يا) معشر النقيبه (النقيبه) (والبقيه) (48) و اعضاء المله (49) و حصون الاسلام! ما هذه الغميزه (50) فى حقى والسنه ( 51) عن ظلامتى؟! اما قال رسول الله- صلى الله عليه (و آله) و سلم- (المرء يحفظ فى ولده). سرعان (52) ما اجدبتم فاكديتم و عجلا ذا اهانه (53) تقولون مات رسول الله- صلى الله عليه (و آله) و سلم- فخطب جليل استوسع وهيه (54) و استنهر فتقه (55) و بعد وقته و اظلمت الارض لغيبته، و اكتابت خيره الله (56) و خشعت الجبال و اكدت الامال (57) و اضع الحريم و اذيلت الحرمه (58) عند مماته- صلى الله عليه (و آله) و سلم- وسلم و تلك (59) نازل علينا بها كتاب الله فى افيتكم (60) و مصبحكم، يهتف بها فى اسماعكم، و قبله حلت بانبياء الله عزوجل و رسله «ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات، او قتل انقلبتم على اعقابكم، و من ينقلب على عقبيه فلن يضرالله شيئا و سيجزى الله الشاكرين» [ سوره آل عمران، آيه 144.] ايها بنى قيله! ااهضم تراث ابى؟ (ابيه) وانتم بمراى و مسمع تلبسكم الدعوه و تمثلكم (62) الحيره و فيكم العدد والعده و لكم الدار و عندكم الجنن (63). و انتم الال نخبه الله التى انتخب لدينه و انصار رسوله و اهل الاسلام و الخيره التى اختار لنا اهل البيت فباديتم العرب (64) و نا هضتم (65) الامم و كافحتم البهم لانبرح نامركم و تامرون (67) حتى دارت لكم بنارحى الاسلام ودر حلب الانام (او الايام) و خضعت نعره (68) الشرك و باخت (69) نيران الحرب و هدات دعوه الهرج (70) و استوسق (71) نظام الدين فانى جرتم بعد البيان و نكصتم بعد الاقدام و اسررتم بعد الاعلان؟ (الا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم من بعد عهد هم و همو باخراج الرسول و هم بدعواكم اول مره اتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان كنتم مومنين.» [ سوره ى توبه، آيه 13.] الا قدراى ان اخلدتم الى الخفض (74) و ركنتم الى الدعه، فعجتم (75) عن الدين بججتم الذى وعيتم و دسعتم (67) الذى سوغتم (77) «فان تكفروا انتم و من فى الارض جميعا فان الله لغنى حميد [ سوره ابراهيم، آيه 8.] الا و قد قلت الذى قلته على معرفه منى بالخذلان الذى خامر (78) صدوركم و استثعرته قلوبكم و لكن قلته فيضه (79) النفس و نفثه الغيظ (80) و بثه ( 81) الصدر و معذره (82) الحجه فدونكموها (83) فاحتقبوها (84) مدبره (ديره) الظهر، ناكبه (85) الحق باقيه العار، موسومه بشنار (86) الابد موصوله بنار الله الموقده «التى تطلع على الافئده» [ سوره ى همزه، آيه 7.] فبعين الله ما تفعلون «و سيعلم الذين ظلمو اى منقلب ينقلبون» [ سوره ى شعراء، آيه 227.] و انا ابنه نذير لكم بين يدى عذاب شديد «فاعلموا انا عاملون و انتظروا انا منتظرون» [ سوره ى هود، آيه 121.] بعد ابى طاهر طيفورى با سه سند به نقل از عطيه عوفى مى گويد: «انه سمع ابوبكر رحمه الله يومئذ يقول لفاطمه- سلام الله عليها- يا ابنه رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم- لقد كان- صلى الله عليه و آله و سلم- بالمومنين روفا رحيما و على الكافرين عذابا اليما و اذا عزوناه كان اباك دون النسا و اخا ابن عمك دون الرجال آثره على كل حميم و ساعده على الامر العظيم لا يحبكم الا العظيم السعاده و لايبغضكم الا الردى الولاده و انتم عتره الله الطيبون و خيره الله المنتخبون على الاخره ادلتنا و باب الجنه لسالكنا. و اما منعك ما سالت فلا ذلك لى و اما فدك و ما جعل لك ابوك فان منعتك فانا ظالم و اما الميراث فقد تعلمين انه- صلى الله عليه (و آله) و سلم- قال: لانورث ما ابقينا صدقته. قالت ان الله يقول عن النبى من انبيائه «يرثنى و يرث من آل يعقوب [ سوره مريم، آيه 6.] و قال: «و ورث سليمان داود» [ سوره ى نمل، آيه 16.] فهذان نبيان و قد علمت ان النبوه لا تورث و انما يورث ما دونها فمالى امنع ارث ابى ء انزل الله فى الكتاب الا فاطمه- سلام الله عليها- بنت محمد- صلى الله عليه و آله و سلم- فتدلنى عليه فاقنع به؟ فقال: يا بنت رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- انت عين الحجه و منطق الرساله لا يدلى بجوابك و لا ادفعك عن صوابك و لكن هذه ابوالحسن (على- عليه السلام-) بينى و بينك هو الذى