یاس کبود

محمدعلی مجاهدی (پروانه)

نسخه متنی -صفحه : 7/ 3
نمايش فراداده

فاطمه سوخت!


  • اى به طوفان بلا، يار على! اى به طوفان بلا، يار على!

  • همدم آه شرر بار على! همدم آه شرر بار على!


  • مهر و قهرت، سبب ردّ و قبول مهر و قهرت، سبب ردّ و قبول

  • فاطمه! روح على! جان رسول! فاطمه! روح على! جان رسول!


  • اى ز سيلى شده نيلى رويت اى ز سيلى شده نيلى رويت

  • كشت آزردگى پهلويت كشت آزردگى پهلويت


  • تا على را سوى مسجد بردند تا على را سوى مسجد بردند

  • نازنينْ قلب ترا، آزردند نازنينْ قلب ترا، آزردند


  • رابط فيض خدا را كشتند رابط فيض خدا را كشتند

  • مادر زهد و ريا را، كشتند مادر زهد و ريا را، كشتند


  • آنكه نان و نمكش را خوردند آنكه نان و نمكش را خوردند

  • به تلافى، فدكش را بردند! به تلافى، فدكش را بردند!


  • تا كه بيت الشرف فاطمه سوخت تا كه بيت الشرف فاطمه سوخت

  • عرش را ز آتش غم، قائمه سوخت! عرش را ز آتش غم، قائمه سوخت!


  • هستى شير خدا رفت ز دست هستى شير خدا رفت ز دست

  • تا كه زهراى وى از پاى نشست! تا كه زهراى وى از پاى نشست!

تقى برانى (برانى)

قبر تو مستور ماند!


  • اى حرم خاص خداوندگار اى حرم خاص خداوندگار

  • دست خداوند، ترا پرده دار دست خداوند، ترا پرده دار


  • اُمِّ اَب و، بضعه ى خير الانام اُمِّ اَب و، بضعه ى خير الانام

  • مادر دو رهبر صلح و قيام مادر دو رهبر صلح و قيام


  • خوانده خدا، عصمت كبرى ترا خوانده خدا، عصمت كبرى ترا

  • گفته نبى، اُمِّ ابيها ترا گفته نبى، اُمِّ ابيها ترا


  • چيست حيا؟ ريشه ى دامان تو چيست حيا؟ ريشه ى دامان تو

  • كيست ادب؟ بنده ى فرمان تو كيست ادب؟ بنده ى فرمان تو


  • وقت خوشت، وقت مناجات توست وقت خوشت، وقت مناجات توست

  • شاد، پيمبر ز ملاقات توست شاد، پيمبر ز ملاقات توست


  • كس نبرد راه به سامان تو كس نبرد راه به سامان تو

  • جز پدر و همسر و يزدان تو جز پدر و همسر و يزدان تو


  • هم ز پى عرض ادب، گاه گاه هم ز پى عرض ادب، گاه گاه

  • يافته جبريل در آن خانه، راه يافته جبريل در آن خانه، راه


  • مكتب تو، مكتب صدق و صفا مكتب تو، مكتب صدق و صفا

  • خانه ى تو، گلشن مهر و وفا خانه ى تو، گلشن مهر و وفا


  • نيست عجب گر به چنين مكتبى نيست عجب گر به چنين مكتبى

  • تربيت آموخته، چون زينبى تربيت آموخته، چون زينبى


  • اى پدرت رحمةُ للعالمين اى پدرت رحمةُ للعالمين

  • مرحمتى كن به منِ دلْ غمين مرحمتى كن به منِ دلْ غمين


  • منكه ز احسان تو شرمنده ام منكه ز احسان تو شرمنده ام

  • دست به دامان تو افكنده ام دست به دامان تو افكنده ام


  • قدر تو يا فاطم! نشناختند قدر تو يا فاطم! نشناختند

  • بر حرم حرمت تو، تاختند بر حرم حرمت تو، تاختند


  • تا كه صنم جاى صمد نصب شد تا كه صنم جاى صمد نصب شد

  • حق تو و همسر تو غصب شد حق تو و همسر تو غصب شد


  • حاصل آن طرح كه بس شوم بود حاصل آن طرح كه بس شوم بود

  • قتل تو و محسن مظلوم بود قتل تو و محسن مظلوم بود


  • شد سبب قتل تو بى اختلاف شد سبب قتل تو بى اختلاف

  • ضرب در و، ضربت سخت غلاف ضرب در و، ضربت سخت غلاف


  • اى شده محروم ز ارث پدر اى شده محروم ز ارث پدر

  • عالم و آدم ز غمت خونْ جگر عالم و آدم ز غمت خونْ جگر


  • عصمت يزدانى و، معصومه يى عصمت يزدانى و، معصومه يى

  • زوج تو مظلوم و، تو مظلومه يى زوج تو مظلوم و، تو مظلومه يى


  • داغ غمت بر دل رنجور ماند داغ غمت بر دل رنجور ماند

  • قدر تو و قبر تو، مستور ماند قدر تو و قبر تو، مستور ماند


  • فاطمه! اى آنكه خرد مات توست فاطمه! اى آنكه خرد مات توست

  • چشم (مؤيّد) به كرامات توست چشم (مؤيّد) به كرامات توست

سيد رضا مويد (مويد)

اذان بلال


  • دلم گرفته درين وسعت ملال، بلال! دلم گرفته درين وسعت ملال، بلال!

  • اذان بگوى خدا را! اذان بلال! بلال! اذان بگوى خدا را! اذان بلال! بلال!


  • من و تو شعله وريم از شرار فتنه، بيا من و تو شعله وريم از شرار فتنه، بيا

  • براى اينهمه غربت چو من بنال، بلال! براى اينهمه غربت چو من بنال، بلال!


  • سكوت تلخ تو با درد همنشينم كرد سكوت تلخ تو با درد همنشينم كرد

  • اذان بگوى و ببر از دلم ملال، بلال! اذان بگوى و ببر از دلم ملال، بلال!


  • هنوز ياد تو، در خاطر زمان جارى است هنوز ياد تو، در خاطر زمان جارى است

  • ازين گذشته ى روشن به خود ببال، بلال! ازين گذشته ى روشن به خود ببال، بلال!


  • دوباره بانگ اذان در مدينه مى پيچد؟! دوباره بانگ اذان در مدينه مى پيچد؟!

  • سكوت نيست جواب چنين سوال، بلال! سكوت نيست جواب چنين سوال، بلال!


  • اذان اگر تو نگويى، نماز مى ميرد اذان اگر تو نگويى، نماز مى ميرد

  • بخوان سرود رهايى، بخوان بلال! بلال! بخوان سرود رهايى، بخوان بلال! بلال!


  • به جرم اينكه من از راست قامتان بودم به جرم اينكه من از راست قامتان بودم

  • زمانه منحنيمَ خواست چون هلال، بلال! زمانه منحنيمَ خواست چون هلال، بلال!


  • فغان كه اهرمنم آن زمان ز پا افكند فغان كه اهرمنم آن زمان ز پا افكند

  • كه بست دست خداوند ذوالجلال بلال! كه بست دست خداوند ذوالجلال بلال!


  • ز جان سوخته ى من هنوز شعله ى درد ز جان سوخته ى من هنوز شعله ى درد

  • زبانه مى كشد از فرط اشتعال، بلال! زبانه مى كشد از فرط اشتعال، بلال!


  • سرود اينهمه غربت بخوان كه بنشيند سرود اينهمه غربت بخوان كه بنشيند

  • به چهره ها، عرق شرم و انفعال بلال! به چهره ها، عرق شرم و انفعال بلال!


  • درين خزان محبت، سرود سبزت را درين خزان محبت، سرود سبزت را

  • بخوان براى دل من به شور و حال، بلال! بخوان براى دل من به شور و حال، بلال!


  • بخوان براى دل من! كه مى بالد بخوان براى دل من! كه مى بالد

  • به من شكوه و به تو عشق لا يزال، بلال! به من شكوه و به تو عشق لا يزال، بلال!


  • كبوتر حرم عشق! بال و پر واكن كبوتر حرم عشق! بال و پر واكن

  • به شوق آمدن لحظه ى وصال، بلال! به شوق آمدن لحظه ى وصال، بلال!


  • بخوان! كه عمر گل باغ عشق، كوتاهست بخوان! كه عمر گل باغ عشق، كوتاهست

  • چو آفتاب، كه دارد سر زوال، بلال! چو آفتاب، كه دارد سر زوال، بلال!


  • براى مرغ مهاجر ز كوچ بايد گفت براى مرغ مهاجر ز كوچ بايد گفت

  • بخوان سرود غم انگيز ارتحال بلال! بخوان سرود غم انگيز ارتحال بلال!


  • كمال سنگدلى بين، كه سنگ حادثه را كمال سنگدلى بين، كه سنگ حادثه را

  • مرا زدند به پهلو ترا به بال، بلال! مرا زدند به پهلو ترا به بال، بلال!


  • سرود سبز تو با خشم سرخ من، ماند سرود سبز تو با خشم سرخ من، ماند

  • به يادگار براى على و آل، بلال! به يادگار براى على و آل، بلال!

محمد على مجاهدى (پروانه)

مزار گمشده!


  • اشك غمت، ستاره ى هفت آسمان بلال! اشك غمت، ستاره ى هفت آسمان بلال!

  • در آسمان غربت مولا بمان! بلال! در آسمان غربت مولا بمان! بلال!


  • داغ نماز بر دل محراب مانده است داغ نماز بر دل محراب مانده است

  • انگار سالهاست نگفتى اذان، بلال! انگار سالهاست نگفتى اذان، بلال!


  • اين سنه، تنگ ماند و مجال نفس نماند اين سنه، تنگ ماند و مجال نفس نماند

  • اى بس هجوم حادثه شد بى امان، بلال! اى بس هجوم حادثه شد بى امان، بلال!


  • اى زخم شانه هاى نجابت! صبور باش اى زخم شانه هاى نجابت! صبور باش

  • در التهاب كينه ى نامردمان، بلال! در التهاب كينه ى نامردمان، بلال!


  • باغى در بهشت خدا سبز سبز بود باغى در بهشت خدا سبز سبز بود

  • شد زرد از تهاجم باد خزان، بلال! شد زرد از تهاجم باد خزان، بلال!


  • زودست تا كه مرغ مهاجر، شكسته بال زودست تا كه مرغ مهاجر، شكسته بال

  • يكباره پر بگيرد ازين آشيان، بلال! يكباره پر بگيرد ازين آشيان، بلال!


  • زودست تا كه آب شود شمع هستيم زودست تا كه آب شود شمع هستيم

  • همراه با تداوم اشك روان، بلال! همراه با تداوم اشك روان، بلال!


  • زودست تا در آينه ى غربت على زودست تا در آينه ى غربت على

  • جز نقش درد و داغ نبينى عيان، بلال! جز نقش درد و داغ نبينى عيان، بلال!


  • زودست تا مدينه نداند ز فاطمه زودست تا مدينه نداند ز فاطمه

  • جز يك مزار گمشده ى بى نشان، بلال! جز يك مزار گمشده ى بى نشان، بلال!


  • زودست تا هميشه ى تاريخ انتظار زودست تا هميشه ى تاريخ انتظار

  • اين زخم صبر، تازه شود همچنان بلال! اين زخم صبر، تازه شود همچنان بلال!


  • ميراث صبر و زخم و شهادت به روزگار ميراث صبر و زخم و شهادت به روزگار

  • ماند براى آل على جاودان، بلال! ماند براى آل على جاودان، بلال!

جعفر رسول زاده (آشفته)

اى بلال!


  • نام گل بردى و، بلبل گشت خاموش اى بلال! نام گل بردى و، بلبل گشت خاموش اى بلال!

  • مادر مظلومه ى ما رفت از هوش، اى بلال! مادر مظلومه ى ما رفت از هوش، اى بلال!


  • بوستان وحى را بيت الحزن كردى، بس ست بوستان وحى را بيت الحزن كردى، بس ست

  • با اذان خود مكن ما را سيه پوش اى بلال! با اذان خود مكن ما را سيه پوش اى بلال!


  • دير اگر خاموش گردى، زودتر گردد ز تو دير اگر خاموش گردى، زودتر گردد ز تو

  • مادر ما را چراغ عمر، خاموش اى بلال! مادر ما را چراغ عمر، خاموش اى بلال!


  • مادر ما بر اذانت گوش داد، اينك تو هم مادر ما بر اذانت گوش داد، اينك تو هم

  • بر صداى گريه ى زينب بده گوش، اى بلال! بر صداى گريه ى زينب بده گوش، اى بلال!


  • مرگ پيغمبر، شكسته قامت ما را به هم مرگ پيغمبر، شكسته قامت ما را به هم

  • بار غم مگذار ما را بر سر دوش اى بلال! بار غم مگذار ما را بر سر دوش اى بلال!


  • غنچه پرپر گشت و گل از دست رفت و باغ سوخت غنچه پرپر گشت و گل از دست رفت و باغ سوخت

  • كرد حق باغيان، گلچين فراموش اى بلال! كرد حق باغيان، گلچين فراموش اى بلال!


  • گرد غم بر روى ما بنشسته و، دانسته بيم گرد غم بر روى ما بنشسته و، دانسته بيم

  • خاك گيرد لاله ما را در آغوش، اى بلال! خاك گيرد لاله ما را در آغوش، اى بلال!


  • تا زبان حال ما يكسر به نظرم (ميثم) ست تا زبان حال ما يكسر به نظرم (ميثم) ست

  • اشك و خون از چشم اهل دل زند جوش، اى بلال اشك و خون از چشم اهل دل زند جوش، اى بلال

غلامرضا سازگار (ميثم)

باغ در آتش

غربت مولا


  • بسكه دل بى ماه رويت در دل شبها گريست بسكه دل بى ماه رويت در دل شبها گريست

  • آسمان ديده ام زين غصه، يك دريا گريست آسمان ديده ام زين غصه، يك دريا گريست


  • باغبان عشق در سوكت نه تنها ناله كرد باغبان عشق در سوكت نه تنها ناله كرد

  • اى گل پرپر! به حالت بلبل شيدا گريست اى گل پرپر! به حالت بلبل شيدا گريست


  • بارالها بين ديوار و در آن شب تا چه شد؟! بارالها بين ديوار و در آن شب تا چه شد؟!

  • كآسمان بر حال زار زهره ى زهرا گريست كآسمان بر حال زار زهره ى زهرا گريست


  • گشت خون آلوده، چشم اختران آسمان گشت خون آلوده، چشم اختران آسمان

  • بسكه زهرا تا سحر بر غربت مولا گريست بسكه زهرا تا سحر بر غربت مولا گريست


  • شد كوير تشنه، سيراب اى فلك! اى بس على شد كوير تشنه، سيراب اى فلك! اى بس على

  • داغ بر دل، لاله آسا در دل صحرا گريست! داغ بر دل، لاله آسا در دل صحرا گريست!


  • تا نبينيد اشك او را، تا سحر هر شب على تا نبينيد اشك او را، تا سحر هر شب على

  • يا حديث دل به چه گفت از غريبى، يا گريست! يا حديث دل به چه گفت از غريبى، يا گريست!


  • شير ميدان شجاعت بود و، يك دنياى صبر شير ميدان شجاعت بود و، يك دنياى صبر

  • من ندانم اى فلك! با او چه كردى تا گريست؟! من ندانم اى فلك! با او چه كردى تا گريست؟!


  • سوخت همچون شمع و از او غير خاكستر نماند سوخت همچون شمع و از او غير خاكستر نماند

  • بسكه از داغ تو، خورشيد جهان آرا گريست بسكه از داغ تو، خورشيد جهان آرا گريست

جواد جهان ارائى (جهان آرا)

بهانه


  • كمان كشيد غم و، سينه را نشانه گرفت كمان كشيد غم و، سينه را نشانه گرفت

  • چنان، كه آتش دل تا فلك زبان گرفت! چنان، كه آتش دل تا فلك زبان گرفت!


  • خدا گُواست كه خورشيد از حرارت سوخت خدا گُواست كه خورشيد از حرارت سوخت

  • از آتشى كه از آن سوى در به خانه گرفت! از آتشى كه از آن سوى در به خانه گرفت!


  • در آن چمن كه دل باغبان چون شمع گداخت در آن چمن كه دل باغبان چون شمع گداخت

  • چگونه بلبل دلخسته آشيانه گرفت؟! چگونه بلبل دلخسته آشيانه گرفت؟!


  • شفق ز ديده ى دل خون گريست، چون زهرا شفق ز ديده ى دل خون گريست، چون زهرا

  • براى گيسوى زينب به دستْ شانه گرفت! براى گيسوى زينب به دستْ شانه گرفت!


  • ز بسكه فاطمه رنجيده بود از امّت ز بسكه فاطمه رنجيده بود از امّت

  • دل از حيات خود آن گوهر يگانه گرفت دل از حيات خود آن گوهر يگانه گرفت


  • على چه كرد و چه گفت اى خدا در آن شب تار على چه كرد و چه گفت اى خدا در آن شب تار

  • كه زينب از غم بى مادرى، بهانه گرفت؟! كه زينب از غم بى مادرى، بهانه گرفت؟!


  • براى آنكه بماند نهان ز جشم رقيب براى آنكه بماند نهان ز جشم رقيب

  • (على، مراسم تدفين او شبانه گرفت)! (على، مراسم تدفين او شبانه گرفت)!

[و امى از شعر فضل اللَّه قدسى افغانى:

چه گفت فاطمه؟ كآنگونه با تاثر و غم] [ على، مراسم تدفين او شبانه گرفت!]

حسن صالحى خمينى (صالحى)

گنجينه ى اسرار


  • سينه يى كز معرفت گنيجنه ى اسرار بود سينه يى كز معرفت گنيجنه ى اسرار بود

  • كى سزاورا فشار آن در و ديوار بود؟! كى سزاورا فشار آن در و ديوار بود؟!


  • طور سيناى تجلى، مشعلى از نور شد طور سيناى تجلى، مشعلى از نور شد

  • سينه ى سيناى وحدت، مشتعل از نار بود! سينه ى سيناى وحدت، مشتعل از نار بود!


  • ناله ى بانو، زد اندر خرمن هستى شرر ناله ى بانو، زد اندر خرمن هستى شرر

  • گويى اندر طور غم چون نخل، آتشبار بود! گويى اندر طور غم چون نخل، آتشبار بود!


  • آنكه كردى ماه تابان پيش او پهلو تهى آنكه كردى ماه تابان پيش او پهلو تهى

  • از كجا پهلوى او را تاب آن آزار بود؟! از كجا پهلوى او را تاب آن آزار بود؟!


  • گردش گردون دون بين كز جفاى سامرى گردش گردون دون بين كز جفاى سامرى

  • نقطه ى پرگار وحدت، مركز مسمار بود! نقطه ى پرگار وحدت، مركز مسمار بود!


  • صورتش نيلى شد از سيلى، كه چون سيل سياه صورتش نيلى شد از سيلى، كه چون سيل سياه

  • روى گردون زين مصيبت تا قيامت تار بود! روى گردون زين مصيبت تا قيامت تار بود!


  • شهر يارى شد به بند بنده يى از بندگان! شهر يارى شد به بند بنده يى از بندگان!

  • آنكه جبريل امنيش، بنده ى دربار بود آنكه جبريل امنيش، بنده ى دربار بود


  • از قفاى شاه، بانو با نواى جانگداز از قفاى شاه، بانو با نواى جانگداز

  • تا توانايى به تن، تا قوّت رفتار، بود تا توانايى به تن، تا قوّت رفتار، بود


  • گر چه بازو خسته شد، وز كارْ دستش بسته شد گر چه بازو خسته شد، وز كارْ دستش بسته شد

  • ليك پاى همّتش بر گنبد دوّار بود ليك پاى همّتش بر گنبد دوّار بود


  • دست بانو گرچه از دامان شه كوتاه شد! دست بانو گرچه از دامان شه كوتاه شد!

  • ليك بر گردون بلند از دست آن گمراه شد! ليك بر گردون بلند از دست آن گمراه شد!

شيخ محمد حسين اصفهانى (مفتقر)