علیت از نگاه اشاعره، مکتب تفکیک و حکمت متعالیه

سیدخلیل علاقه بند حسینی طوسی

نسخه متنی -صفحه : 35/ 6
نمايش فراداده

از نظر عرفا سراسر جهان شؤون اويند. فعل با اين كه به حق تعالى مستند است به همان گونه به فاعل خود استناد حقيقى دارد. حق تعالى هم فاعل نزديك است و هم فاعل دور چنانكه وجود هرچيزى اين چنين به حق تعالى مستند است. يعنى همان طور كه وجود هرچيز امرى است كه هم به آن شئ و هم به حق تعالى منسوب است هر فعل و مبادى آن نيز منسوب به اوست با اين كه همه شأنى از شؤون حق به شمار مى آيند.

صدرالمتألّهين با نظريه ابتكارى خود در بحث علّيت و با استفاده از اصالت وجود و تشكيك وجود و قاعده بسيط الحقيقة توانست شاهكار خود را در اين مسأله به جهان انديشه عرضه كند. او با كامل كردن و روشن گرى درست برهان صدّيقين و برهان صرف الوجود استوار ترين برهانها را هم بر اثبات وجود خداوند و هم بر توحيد ربوبى اقامه كرد. ملاّصدرا در اين برداشت به طور كامل از قرآن ملهم است و در موارد گوناگون به نمونه اى از آيات مورداستنادش اشاره مى كند.

لكن در اين جا مسأله مهمّ چگونگى جمع بين وجودمطلق بودن خدا و وجود و تأثيرداشتن علتهاى ثانيه است. ملاصدرا با تكيه بر اصل هم سنخى بين علّت و معلول جدايى موجودات را به تشكيك وجود بازمى گرداند و خير جود و حيات را از سوى خداوند در همه موجودات سارى و جارى مى بيند.

(ان الواجب جل اسمه عين الوجود… و ان كل موجود يجب ان يكون فعله مثل طبيعته و ان كان ناقصاً قاهراً درجته عن درجته فما كانت طبيعته بسيطة ففعله بسيط و كذا فعل فعله ففعل الله فى كل شى افاضة

الخير والجود و نفخ روح الوجود و الحيوة.)3