مي گوييم: «موجود مريخي ِ عاقل موجود است»، در اين صورت، اين يك قضيه اين هماني است و نفي آن، يعني «موجود مريخي ِ عاقل موجود نيست» قضيهاي است خود متناقض. آيا مي توان پذيرفت كه موجود مريخي عاقل واقعاً وجود دارد، در حالي كه مي دانيم چنين نيست و ما اين عنوان را به صورت ساختگي ارائه كردهايم. اين نقض نشان مي دهد كه برهان وجودي ناقص است.
پاسخ اين استدلال اين است كه در صدق قضيه حمليه موجبه، علاوه بر وجود محمول براي موضوع، وجود عنوان موضوع و مفاهيم مقيّده آن براي ذات موضوع لازم است و در مثال نقضي ، ذات مريخي ِ نسبت به وجود و عدم مساوي است. بنابراين، گرچه قضيه مورد نظر تحليلي است و نفي آن تناقض است، ولي هر دو قضيهموجبه و سالبه كاذباند. قضيه اول، گرچه تحليلي است، ولي از باب عدم تحققموضوع، حمل محمول براي آن كاذب است و دومي به لحاظ اينكه خودمتناقض است كاذب است. به عبارت ديگر، قضيه تحليلي مورد نظر به لحاظ صورت تحليلي و اين هماني صادق است، ولي به لحاظ ماده آنكه موضوعِ قضيه «موجود مريخي عاقل» است و