شده و موجود مي شود و اين جز تناقضگويي چيز ديگري نيست. بنابراين، اين استدلال مبتني بر اصل تحقيقپذيري است و به دليل آنكه خود اين اصل تجربي نيست، خود خور است و استدلال را از بُن ويران مي سازد.
كانت به طور كلي در اثبات وجود خدا براي عقل نظري اعتباري قائل نبوده و براهين جهانشناختي را به براهين وجودشناختي ارجاع داده و با اشكالاتي كه بر براهين وجودشناختي مطرح كرده بود نتيجه گرفت كه عقل نظري راهي به وجود و عدم خدا ندارد. استدلال او را در ارجاع براهين جهانشناختي به وجودشناختي ، آنگونهكه كاپلستون نقلمي كند «بسياري از فلاسفه و مورخين فلسفه»(1) پذيرفتهاند، اما