نقد برهان ناپذیری

عسکری سلیمانی امیری

نسخه متنی -صفحه : 219/ 175
نمايش فراداده

دايرةالمعارف(1) خود آورده‏اند. گويا كاپلستون به اين اشكال كانت توجه نكرده است. لبّ اشكال كانت به ابهام در اين پرسش برمي ‏گردد كه «چرا خدا موجود است» و تا اين سؤال درست تفسير نشود، مغالطه‏اي كه كانت در اين‏جا مرتكب شده است، روشن نمي ‏شود.

به نظر مي ‏رسد «چرا» در اين موارد سه كاربُرد متفاوت دارد: گاهي گفته مي ‏شود كه «چرا X موجود است». و مقصود از اين «چرا» علت علم به وجود شي ‏ء است؛ يعني چه دليلي شما را واداشته كه بپذيريد «X موجود است». اگر در مورد خدا گفته شود: «چرا خدا وجود دارد»، هر يك از براهين اثبات وجود خدا مدعي پاسخ‏گويي به اين پرسش هستند. برهان وجودشناختي مي ‏گويد: چون خدا كامل مطلق يا واجب‏الوجود است، پس موجود است و برهان جهان‏شناختي مي ‏گويد: چون اين ممكن موجود است، پس خدا موجود است و برهان صديقين نيز مي ‏گويد: چون اصل وجود موجود است پس خدا موجود است. حال اگر كسي به هر دليل - درست يا نادرست - برهان وجودي را نامعتبر اعلان كند، دليل بر نامعتبر بودن برهان جهان‏شناختي يا صدّيقين نيست.

گاهي «چرا» به كار مي ‏رود تا علت وجود يافتن شي ‏ء را به دست آوريم، يعني مي ‏دانيم كه طبيعت و ذات شي ‏ء اقتضاي وجود ندارد. و لذا الآن كه موجود است مي ‏گوييم: «چرا موجود است؟» در پاسخ گفته مي ‏شود كه چون علت آن را هستي بخشيده است. سؤال از علت وجود شي ‏ء نسبت به سؤال از علت علم به وجود شي ‏ء گستره كم‏تري دارد، لذا نمي ‏توان از علت وجود هر شيئي سؤال كرد، تنها مي ‏توان از علت وجود اشيايي كه علت‏پذير باشند پرسيد. از اين‏رو، نمي ‏توان از علت وجود واجب سؤال كرد، زيرا واجب‏الوجود به معناي وجودي است كه علت ندارد و چيزي كه علت ندارد سؤال از علتِ تحقق آن بي ‏معنا و تناقض‏گويي است،

زيرا معناي سؤال اين است كه آن چيزي كه وجودش علت ندارد، علت آن كدام است. به نظر مي ‏رسد

1. The Encyclopedia Of Philosophy v.2 p. 234.