نقد برهان ناپذیری

عسکری سلیمانی امیری

نسخه متنی -صفحه : 219/ 99
نمايش فراداده

3. اين در صورتي است كه مرادمان از «مجهول» مجهول براي شخصي باشد و اگر مراد از «مجهول» مجهول براي شخصي نباشد، بلكه مراد ما از آن مجهول بودن نتيجه نسبت به مقدمات صرف نظر از اشخاص باشد، در اين صورت، هر نتيجه‏اي نسبت به مقدمات خود مجهول است و لو آن نتيجه با هزار راه هم به اثبات رسيده باشد.

نه‏اين‏كه تلاش فكري او چيزي به حساب نمي ‏آيد. پس اگر قضيه «خداوند موجود است» واضح‏تر از گزاره «ممكن‏الوجود موجود است» باشد نمي ‏تواند دليل بر عدم امكان اثبات وجود خدا تلقي گردد، تنها در اين فرض مي ‏توان گفت كه اقامه برهان سودمند نيست. از طرف ديگر، اگر وجود ممكن واضح نباشد و بپذيريم كه نمي ‏توان از اين طريق وجود خدا را اثبات كرد، نتيجه اين خواهد بود كه اقامه برهان براي وجود خدا از راه ممكن‏الوجود، ميسّر نيست، اما اقامه برهان از راه مفهوم خدا و نيز آوردن برهان از راه اصل وجود را نمي ‏توان با اين استدلال ردّ كرد. برهان وجود شناختي و برهان صديقينِ ابن سينا، صدر المتألهين و علامه طباطبائي از جمله براهيني هستند كه در آن‏ها وجود ممكن مفروض نيست. پس اصل اشكال فوق درواقع، استدلال بر بي ‏نيازي اثبات وجود خدا است نه امتناع اثبات وجود خدا، لذا در پاسخ به اصل اشكال مي ‏توان گفت: براي كسي كه قضيه «خداوند موجود است» واضح‏تر از هر مقدمه‏اي باشد كه در استدلال مي ‏آيد، در اين صورت، برهان نسبت به او سودمند نيست، نه اين كه ممكن نباشد. اما براي كسي كه گزاره فوق واضح‏تر نباشد؛ يعني مقدمات واضح‏تر باشند، برهان سودمند است.