خودش ظلم كرد. مدرسه خواست او را به كمال برساند، خودش نخواست كامل شود و به خود ظلم كرد. پس حقيقت ماجرا يكى است. درهر دو صورت دبيرانه يا حكيمانه سخن گفتن، حقى وجود دارد كه براى خود فرد مطرح است و راه رسيدن به آن نيز تكاليفى است كه مدرسه مقرر كرده است، نه اينكه برنامههاى ياد شده تكليف، بر كسى باشد و حق براى كس ديگر. در موضوع رابطه ميان انسان و خدا نيز اينگونه است. گاهى خداوند آمرانه سخن مىگويد كه فلان چيز واجب است و فلان چيز حرام و گاهى حكيمانه تحليل مىكند و مىفرمايد: كسانى كه معصيت كردند، به ما ظلم نكردند، به خودشان ستم روا داشتند: (ولكن كانوا أنفسهم يظلمون).(54) كسانى كه مىگويند بشر حق دارد نه تكليف، خيال مىكنند تكليف دينى بشر، بار زايدى است كه وى براى ديگرى به دوش مىكشد و حال آنكه حقيقت امر اين گونه نيست.
بشرِ دينْمدار، بار زايدى براى ديگران بر دوش نمىكشد بلكه بار خود را به دوش دارد تا به حق خود دست يابد.
تاكنون ثابت شد كه تمام تكاليف دينى به حقوق بشر بر مىگردد و به لحاظ ارزيابى نهايى سختى در كار نيست؛ زيرا گنج حاصل از آن بيش از رنج انجام آن است. مردان بزرگى كه فهميدند دستور دينى حق است نه تكليف و با امتثال آن به حق اصيل خود مىرسند، سالروز بلوغشان را جشن گرفتند. آنچه در اين عصر به عنوان جشن تكليف و جشن تشريف و جشن عبادت كه به بركت انقلاب اسلامى رواج پيداكرد، از سنتهاى عالم ربّانى سيد بن طاوس(ره) است. اين بزرگان علم و عمل نه تنها در مسائل فكرى مجتهد بودند، بلكه در مسائل اجرايى هم اجتهاد مىكردند البته اينگونه اجتهادها اندك است. مبناى برگزارى مراسم جشن كسانى كه مىگويند بشر حق دارد نه تكليف، خيال مىكنند تكليف دينى بشر، بار زايدى است كه وى براى ديگرى به دوش مىكشد و حال آنكه حقيقت امر اين گونه نيست. بشرِ دينْمدار، بار زايدى براى ديگران بر دوش نمىكشد بلكه بار خود را به دوش دارد تا به حق خود دست يابد.