حق و تکلیف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حق و تکلیف - نسخه متنی

عباس پسندیده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
‌صفحه‌ى 23

مال شما است؛ اگر زيان بار بود مال عامل است، اگر هم سودمند بود مال صاحب كار است.

اگرچنين است پس همه تكاليف به حقوق بر مى‏گردد؛ يعنى اگر كسى به تكليف خود عمل‏نكرد، «حق» خود را تضييع كرده است. اگر ترك تكليف منجر به تضييع حقوق شخص ديگرى مى‏شد، ممكن بود بگوييم كه تكليف، بار ديگرى است بر دوش مكلّف، اما وقتى‏ترك تكليف، منجر به تضييع حقوق خود فرد شود، نشان مى‏دهد كه تكاليف راه استيفاى حقوق‏اند.

4- نداى قرآن كريم در پيوند ناگسستنى عمل و عامل، اين است: (لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت).(53) حرف «لام» در «لها» براى منفعت است و حرف «على» در «عليها» براى ضرر. آيه مزبور به روشنى بيان مى‏كند كه نه سود عمل كسى به دين، به خدا باز مى‏گردد و نه زيان عصيان و ترگ عمل به آن، به خداوند رجوع مى‏كند. اگر سود عمل كسى به دستور دينى به خدا بر مى‏گشت، معلوم مى‏شد كه اين تكليف براى تحقق يافتن حقوق خداوند است و نيز اگر زيان ترك آن به خدا مى‏رسيد، موجب ترك منفعت وى بود، معلوم مى‏شد كه اصل تكليف‏براى حفظ حق خداوند است. اما وقتى سود و زيان فعل و ترك تكاليف، به خود انسان‏بر مى‏گردد، معلوم مى‏شود كه تعيين و تدوين احكام تكليفى، راه رسيدن به حقوق خود انسان است.

5- صلاى وحى الهى در تعيين قلمرو ظلم، اين است كه: هدف تير ظلم فقط خود ظالم است. در آيات متعددى از قرآن آمده است كه بشر با سرپيچى از فرمان خداوند، در حقيقت به خودش ستم كرده است نه به خداوند؛ يعنى اداى حق، عدل است و تضييع حق، ظلم. اگر نتيجه ترك كارى، ظلم به شخص معيّن باشد، معلوم مى‏شود آن كار براى استيفاى حق الآن شخص بوده و اگر نتيجه‏اش ظلم به خود ظالم باشد، معلوم مى‏شود آن تكليف تأمين كننده حق خود فرد مزبور بوده نه شخص ديگر و تكاليف دينى از اين قبيل‏اند. در اين گونه موارد، ادبيات تكليفى و ادبيات حقى، دو روى يك سكه‏اند، نه دو حقيقت جدا از هم. گاهى معلمى با زبان تكليف سخن مى‏گويد و گاهى با زبان حق. اگر معلم بخواهد دبيرانه و معلمانه و مديرانه سخن بگويد، مى‏گويد شما مكلّفيد فلان روز اين مقدار مشق بنويسيد، اين مقدار مطالب تاريخى را حفظ كنيد...اما وقتى حكيمانه سخن بگويد، مى‏گويد كمال شما در تحرير فلان مقدار و تعلّم فلان مطلب و تحفّظ فلان مسأله است و اگر كسى از آن تحرير و تعلّم و تحفّظ گريخت چنين مى‏گويد: اين محصل گريز پاى، نه به ما آسيبى رساند و نه به مدرسه، بلكه به

/ 41