بیشترلیست موضوعات مقدمه بحث نخست: انسان و حق حق چيست؟ انسان كيست؟ الف) هويت انسان ب) جايگاه انسان در هستى ج) ارتباط انسان با هستى جمع بندى بحث نخست بحث دوم: دين و حق انسان يك: آيا «بايد و نبايد»، حق محور نبوده و نافى «حق دار بودن» بشر است؟ جشن تكليف دو: آيا نظام بندگى و عبوديت با حقوق انسان در تضاد است؟ سه: آيا مجازاتهاى دنيوى و اخروى دليل تكليفگرا بودن دين است. دين، تأمين كننده حقوق انسان دين ابلاغ كننده حقوق واقعى بشر توضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 11حياتش پايان دهد؟ آيا عزت و شرافت ملك انسان است و مىتواند آن را معامله كند؟ آيا انسان مالك ناموس خود است و مىتواند آن را بفروشد يا هبه كند و يا اجاره دهد؟ و بالأخره آيا انسان مالك اين امور است يا آنها را به امانت دارد؟ اگر وى مالك حيات و شؤون حياتى خود باشد، سرنوشت حقوقش به يك گونه است و اگر نسبت به آنها امانت دار باشد، به گونهاى ديگر. هستى و هويت انسان امانت خدا است و لذا نمىتواند سرنوشت خود را، هر گونه كه خواست رقم بزند. كسى كه خود را مالك اموال مىداند، منطق قارون را دارد كه مىگفت: (انّما أوتيته على علم)(26) اگر كسى اين گونه فكر كند، حقوق مالىاش را پرداخت نخواهد كرد و در صدد كم كردن فاصله طبقاتى توانگر و تهيدست بر نمىآيد. قوم حضرت شعيب به ايشان گفتند اموالى كه در اختيار ما است مالِ ما است. خودمان كسب كردهايم.ميراث پدرانمان است پس هرگونه كه بخواهيم در آن تصرف مىكنيم. چرا دين تو از برخى تصرفات در آن مانع مىشود: (أصلاتك تأمرك أن نترك ما يعبد آباؤنا أو نفعل فى اموالنا ما نشاء).(27) اگر كسى خود را مالك اموال بداند، نه امانت دار، چنين حقى براى خود قائل است كه هر طور خواست آن را تصرف كند. همچنين اگر كسى خود را مالك حيات و زندگى خويش بداند، ممكن است اين حق را براى خود قائل باشد كه خودكشى كند و يا اگر خود را مالك بدن خود بداند، اين را حق خود مىداند كه بدن خود را بفروشد يا هبه كند و اجاره دهد و تن به بزهكارى دهد. اين وضعيت كسانى است كه خود را مالك هويت خويش مىپندارند.اما كسانى كه خود را امانتدار بدانند نه مالك، حقوق و تكاليف، خود را با توجه به موضوع امانت تنظيم مىكنند. به همين جهت انسانِ امين نمىتواند سرنوشت خود را به دلخواه و مالكانه رقم زند و در باره ادامه حيات خويش تصميم بگيرد. همچنين گناه تجاوز به عنف با رضايت فرد يا رضايت خانوادهاش بخشوده نمىشود و يا تصرف مطلق در اموال شخصى، مباح نخواهد بود و يا انسان حق ندارد بر سر عزت و شرف خود معامله كند و چون طبق دليل عقلى و نقلى انسان امانتدار است نه مالك، لذا حقوق خود را نيز بايد بر اساس واقعيتِ امانى - نه ملكى - تنظيم كند. البته جريان امانت به صورت تمثيل ارائه شد وگرنه سودى از اين كار به غير خود انسان بر نمىگردد.
ب) جايگاه انسان در هستى
جايگاهشناسى نيز از امورى است كه درتعيين «حقوق بشر» نقش اساسى دارد. حق هر