سه: آيا مجازاتهاى دنيوى و اخروى دليل تكليفگرا بودن دين است.
چكيده سخن تا اينجا اين بود كه تمام تكاليف دينى به حقوق بشر باز مىگردد و انسان از آن جهت كه حقوقى دارد، موظف به تكاليفى است تا به حقوق خود دست يابد. سؤالى كه مطرح مىشود اين است كه حق داشتن با آزادى و اختيارِ ذىحق همراه است و كسى كه حق دارد، ثبوت و سقوط آن در اختيار وى است؛ يعنى مىتواند حق خود را استيفا كند يا نكند و اگر استيفا نكرد كسى او را مؤاخذه نخواهد كرد و مجازاتى بر او تحميل نخواهد شد؛ مثل اينكه انسان حق محيط سالم و غذاى سالم دارد و حق دارد تفريح كند، در پارك قدم بزند، بازى كند و...حال اگر كسى نخواست از اين حقوق استفاده كند، كسى او را تنبيه نمىكند. اگر بپذيريم كه تمام تكاليف دينى به حقوق انسانى بر مىگردند، بايد بپذيريم كه بشر در استيفاى آن حقوق آزادى و اختيار داشته باشد. اگر اين آزادى و اختيار موجود نباشد، نمىتوان آن تكاليف را حق ناميد. پس اگر تكليف بشر به حق او بر مىگردد، بايد در ترك يا انجام آن مختار باشد. اين در حالى است كه بخش زيادى از متون دينى به مجازاتهاى دنيوى و عذابهاى اُخروى كسانى بر مىگردد كه تكاليف خود را ترك كردهاند. خلاصه: اگر تكليف حق انسان