* جهان داري و پادشاهي را مدارج و مناهج است و دين و دولت را مراتب و قواعد; و چون در انتهاج آن مناهج و تشييد آن قواعد, تأملي به واجب رود و اطراف و اوساط آن به حزم و تدبير رأي صائب نگاه داشته شود, اساس دين و دولت هر روز مستحكم تر و راسخ تر مي گردد و مباني جهان باني رفيع تر و منيع تر مي شود و فراغ دل از دواعي اختلال حاصل مي آيد; و آن تدبير جز به تأييد و توفيق ايزد سبحانه و تعالي كه يؤيّد بنصره من يشاء نگردد و ملك و دولت الا به حول و قوت او عزّ و علا نتوان داشت; و منظوم گردانيدن شمل ممالك و مصالح جهانيان الا به استخدام ثقات و دهات حشم و خدم از اصحاب شمشير و قلم نتواند بود; و اختيار ايشان بعد از اختبار توان كرد و بسيار روزگار بايد گذاشتن و بندگان و خدمت كاران بر تصاريف روزگار و اختلاف احوال عرض مي كردن و استكشاف مناقب و مثالب و خصال و خلال ايشان مي فرمودن تا بعد از تجربت و امتحان هر يك بر اندازه شهامت و دهات و كفايت و غناي او تقليد مهمات فرموده آيد و اعنه اعمال به دست او داده شود.10
* ثبات دولت در طلب رضاي حق سبحانه و تعالي پيوسته است و استدامت نعمت او عزّ و علا كردن, به اقامت شرايط شكرست; و تحصيل رضاي ايزدي و اقامت شكر در آن باشد كه هر حقي به موضعي نهاده آيد و هر مهم كه به مصالح ديني و مهمات شرعي باز گردد, تقديم كرده شود.11
* اعلام دولت و معالم اقبال كه در جهان منصور و معمور ماند و از نوايب و حوادث ايام مصون و محروس, به مراقبت ايزد تعالي و تشييد قواعد امور ديني و تمهيد مصالح شرعي باشد و هرچه در اين باب تقديم افتد و به تأييد ايزد تعالي ميسّر گردد آن را از دلايل اقبال و مخايل مزيد دولت و بسطت مملكت شناخته شود.12
* آسوده داشتن رعايا و بر احوال ايشان شفقت نمودن و ترتيب مصالح ايشان فرمودن و سايه عدل بر ايشان گسترانيدن و از معرّت جور و عدوان مصون و محروس گردانيدن از لوازم و مفترضات است و از موجبات و از مثمرات مرضات ايزد سبحانه و تعالي.13
* انتخاب و اختيار ثقات و كفاة در تقليد و تفويض معظمات امور مملكت از دواعي خلود دولت است و استخدام ايشان بعد از استخارات از الهام ايزدي و فيض الهي.
* دوام دولت و نظام مملكت از ثمرات نتايج رعايت رعايا است كه ودايع ايزد تبارك و تعالي اند و ما به احسان به ايشان مأموريم حيث يقول اللّه عزوجل: احسن كما احسن اللّه اليك… چون ما به فرمان آفريدگار ـ عز شأنه ـ حفظ و رعايت ايشان را مكلفيم و معتقد كه از احوال ايشان مسئول خواهيم بودن, يوم لا تملك نفس لنفس شيئا والامر يومئذ للّه….14