شرايط محيطى، يك فرضيه دولت جبهه ملى به طور ضمنى يك وضعيت قدرت به طور كامل تعديل شده است را مى رساند كه شاه مجبور خواهد بود يا يك مقام بى نفوذ را قبول كند يا كشور را ترك نمايد، او اغلب گفته است اگر با اين انتخاب مواجه شد، كشور را ترك خواهد كرد و هيچ دليل به خصوصى وجود ندارد كه به گفته اش شك كنيم.
بايد تذكر داده شود كه تنها سازمان ناسيوناليستى با اهميت فعلى خارج از جبهه ملى يعنى نهضت آزادى كشور، حتى به شاه اين مقدار انتخاب را نيز نمى دهد، چون كه آن به طور آشكار از برقرارى يك جمهورى دفاع مى كند.
با اين فرض كه شاه از سر راه برداشته شود، تنها راه واقعى براى يك دولت ناسيوناليست جهت جل و حفظ حمايت اين خواهد بود كه موضوعاتى را كه معمولاہ با ضد غربى بودن همراه است به كار گيرد.
بيشتر آن مسائل امروزه ايالات متحده را درگير مى سازد.
اين حقيقت يك رژيم ناسيوناليست را با مشكلات متعددى هم واقعى و هم روانى به روى كار مى آورد.
روشهاى عمل كه رهبران در بالا مورد بحث قرار دادند متحمل خواهد بود كه در جهت 5 موضوع خاص كه مورد توجه قرار خواهد گرفت، دنبال شود.
موضوعات اينها هستند:
1 عضويت در سنتو،
2 قرار داد دو جانبه با ايالات متحده
3 كمك از غرب به طور اعم و از ايالات متحده به طور اخص
4 كمك از اتحاد شوروى
5 تجديد نظر يا فسخ قرار داد كنسرسيوم
اگر چه آنها موضوعات براى آمريكائيان سخنان دو پهلويى هستند، با اطمينان مى تواند گفته شود كه رهبران ناسيوناليست اجماعاہ مخالف عضويت مستمر ايران در سنتو هستند.
آنها موضوع را به طور بالقوه يك موضوع با ارزش مى دانند، چون كه آن به نظر مى رسد كه راهى براى به كارگرفتن بيگانه ترسى ايرانى خصوصاہ در مقابل انگليس بدون بيگانه كردن غير قابل جبران ايالات متحده باشد.
از نقطه نظر سنجابى سنتو قبلاہ چندين ضربه عليه خود داشته است: آن اقدام يك دولت غير مردمى است، گمان برده مى شود كه سنتو مبالغ هنگفتى پول را درگير مى سازد، و آن بى جهت عداوت اتحاد شوروى را برمى انگيزد.
در يك حالت مشابه صديقى گفته است كه سنتو به جنگ سرد كمك مى كند و آن را تشديد مى سازد و در هر حالتى قادر به انجام وظيفه اصلى دفاعى خود نمى باشد: او معتقد است كه آن ضعيف خواهد شد همان طورى كه معاهده سعدآباد، زمانى كه در انجام اهدافش بازماند ضعيف شد.
صالح نيز در رابطه با سود سنتو براى ايران ابراز شك و ترديد كلى نمود.
بختيار ادعا مى كند كه يكى از ميانه روها در مورد موضوع سنتو است، او مى گويد دانشجويان دانشگاه كه خصوصا بر عليه آن با صراحت سخن مى گفته اند را آرام نموده است.
به هر صورت او عنوان كرده است كه اگر وى نخست وزير باشد، از سازمان در يك روز، يك هفته يك ماه يايك سال بر حسب راى خارج خواهد شد.
در اين زمينه وى بدون شك راست مى گويد و روش احتمالى رهبرى در مورد اين موضوع را منعكس مى سازد.
موافقتنامه دو جانبه با ايالات متحده به نظر مى رسد كه به صورتى ديگر مورد توجه قرار مى گيرد.
براى مثال بختيار گفته است چون كه آن برخلاف سنتو تضمينى را بر عليه تجاوز ميسر مى سازد او با حفظ نمودنش موافق است.
سنجابى موافقت دارد كه معاهده يك سد اساسى تر از سنتو در مقابل تجاوز روسيه شوروى است و متمايل خواهد بود فقط در صورتى كه جاى آن را يك تعهد مساوى پر بنمايد از آن صرف نظر نمايد.
بى علاقه ترين رهبر صديقى است كه عنوان نموده بهترين دفاع ايران در مقابل تجاوز شوروى اصلاحات اقتصادى و معنوى است كه در حالى كه شايد خوشايند روسها نباشد، حداقل از دادن يك بهانه به آنهابراى حمله به ايران جلوگيرى مى كند.
به هر حال او اضافه كرد.
در حالى كه موافقتنامه زياد به درد بخور نيست، هيچكدام با استقلال ايران ناسازگار نيست.
نظرات خاص صالح در مورد قرارداد دو جانبه مشخص نيستند.
در مورد موضوع كمك ايالات متحده يك گفته، خيلى لجوجانه تكرار شده است كه مثل اين است كه تبديل به يك ماده اعتقادى واقعى براى تمام ناسيوناليستها شده باشد.
نقل تعبير صالح اين است كه ايالات متحده در طول ده سال گذشته براى ايران بيش از يك ميليارد دلار به شكل همكارى نظامى و اقتصادى تامين نموده كه به طرز حيرت آورى تنها اثر حفظ يك دولت غير ملى بر سر قدرت و وادار نمودن مردم به نفرت ورزيدن نسبت به آمريكاييها را داشته است.
با اين حال على رقم رهايى از اوهام در مورد شكست ايالات متحده براى حمايت از جنبش ناسيوناليستى رهبرى به طور كلى موافقت كرد كه كمك اقتصادى ايالات متحده براى چند سالى مورد نياز مى باشد.
اختلافات به خصوص قابل تاكيدى وجود دارد.
صديقى معتقد است كه امتيازات بر وام قابل ترجيح است، چون كه آنها مداخله خارجى كمترى را در بردارد در حالى كه سنجابى به عبارتى ديگر فكر مى كند تمام كمك بايد به پروژه هاى خاصى اختصاص يابد كه بتوان از به كارگيرى موثرش اطمينان حاصل كرد.
بختيار نظر داده است كه كمك خارجى ضرورى است و در حقيقت مطلوب مى باشد اگر كه در محل صحيح و به طور صحيح خرج شود.
به طور خلاصه رهبرى فعلى جبهه ملى واقعا نمى دانند در مورد كمك آتى ايالات متحده چه فكر مى كنند و احتمالا اگر خودشان را در قدرت بيابند نمى دانند در مورد آن چه بكنند.
مسئله اينكه آيا كمك شوروى را قبول كنند مسئله اى است كه رهبرى تندرو را از ميانه رو جدا مى كند و آن در يك دولت جبهه ملى احتمالا عدم توافقهاى داخلى بزرگترى را از هر موضوع سياست خارجى ديگر ايجاد مى كند.
خيلى از پيش بينيهاى احتياطى كه اكنون در مورد كمك شوروى ابراز مى شود، احتمالا اگر كه ناسيوناليستها قدرت را به دست گيرند تحت فشار چپيها فروخواهد ريخت.
يك گزارش قوى در ميان ايرانيان براى باور كردن اين موضوع هست كه براى ايرانيان باهوش قراردادن شرق در مقابل غرب يك بازى نسبتا آسان است، خصوصا وقتى خطرات آن چنان بالا هستند كه هر طرف بايستى قيمت را بالا نگهدارد.
به عبارت ديگر در حالى كه ايرانيان ممكن است در مورد توانايى خودشان براى مدارا كردن با اتحاد شوروى غلو نمايند.
تعداد كمى از آنها در مورد مقاصد شوروى در ايران داراى توهم به معناى واقعى كلمه مى باشد .اين موضوع توسط يك نظريه از طرف صديقى توضيح داده شده است به اين معنى كه در حالى كه مى توان به سهولت ايران را مجسم نمود كه رابطه فعلى خودش را با آمريكا براى 150 سال بدون از دست دادن استقلالش ادامه دهد ولى اگر روسها كنترل را به دست آورند، ايران در شكل فعلى آن در مدت 5 سال از موجوديت خود ساقط خواهد شد.
اواين طور به سخن ادامه داد كه ايران مى تواند كمكهاى بلاعوض را از اتحاد شوروى قبول نمايد اگر كه آنها بدون شرايط داده شوند، ولى وام را نه.
بختيار نيز نظر داده است كه يك دولت ملى واقعى نمى تواند كمك شوروى را اگر كه هيچگونه مداخله اى رادر امور سياسى كشور ننمايد رد كند.
صالح و سنجابى محتاطترند به خصوص صالح كه در مورد خطر نفوذ شوروى از طرق اقتصادى آگاهى دارد.
از نظر سنجابى كمكهاى شوروى فقط اگر متضمن كاهش كمكهاى اقتصادى غرب نباشد قابل اجرا خواهد بود او گفته است كه به هر حال قطع برنامه هاى تبليغاتى راديوى اتحاد شوروى بر عليه ايران محتمل خواهد بود.
ده سال پيش موضوع ملى شدن نفت ايران را به پرتگاه نابودى اقتصادى و سياسى كشانيد.
احساسات تند و افراطى برانگيخته شد اصولا به خاطر تنفر تاريخى نسبت به انگليسيها كه در آن موقع كنترل منحصر به فرد صنعت نفت را در دست داشتند.
در حالى كه مشاركت خارجى در صنعت مختلف است و موضوع قرار داد كنسرسيوم ممكن است توجه اش را به نوع كشمكش ملى متعصبانه كه ايران يك دهه قبل تجربه كرد معطوف ننمايد هيچ شكى نيست كه قرارداد يكى از اولين مسايلى خواهد بود كه براى دولتى كه ما انتظار داريم مجبور است احساسات ضد خارجى را به كار گيرد به وقوع بپيوندند.
نظر فعلى جبهه ملى اين است كه قرارداد نفت عمدتا به اين خاطر كه به وسيله دولت مصدق منعقد نشد مورد شك است.
براى مثال بختيار نظر داده است كه جبهه ملى آن چنان با موارد خاص قرارداد مخالف نيست كه با اين حقيقت مخالف است كه آن برخلاف نظر مردم امضاع شده است.
او گفته است هرنوع تجديد نظر لازم بايستى از طريق مذاكره انجام شود تا از طريق اقدامات حاد يا ناگهانى.
صديقى به طور مشابه گفته است كه اگر او نخست وزير بود وى اجازه خواهد داد كه قرارداد به قوت خود باقى بماند تا اينكه دولت بتواند براى اصلاح آن با يك روش قانونى و منظم اقدام نمايد.
اين گفته ها كه به نظر مى رسد سياست فعلى جبهه ملى را منعكس مى سارد براى اجتناب از هراسان كردن قدرتهاى غربى طرح ريزى شده اند.
مع هذا يك دولت جبهه ملى به نفع خود مى بيند كه موضعى جنگ طلبانه اتخاذ نمايد چون كه مداخله ايالات متحده و انگليس در صنعت نفت يك بخش جدا نشدنى از مجموعه موضوعات ضد غربى مى باشد كه يك دولت جبهه ملى مجبور به بهره بردارى از آن مى باشد.
علاوه بر اين علائمى از نارضايتى پنهان گسترده در مورد تركيبات فعلى وجود دارد كه آن را به نظر محتمل مى رساند كه مسئله نفت مجددا مى تواند يك وسيله موثر براى عوام فريبى شود.
روابط جبهه ملى با مخالفين تندرو به طور كلى بافت سازمان و حزب ناسيوناليستى همان طورى كه در پيام سفارت، شماره 400 به تاريخ بهمن 1339تشريح شد باقى مى ماند.
به هر صورت يك مشكل همچنان از اهميت خاصى برخوردار است: