درجه همكارى بين گروههاى ميانه رو و احزاب مخالف تندرو خصوصا همانطور كه توسط روابط جبهه ملى با حزب توده و نهضت آزادى كشور به طور مستند نشان داده شده است استراتژى اصلى حزب توده در ايران تشكيل يك جبهه متحد با جبهه ملى است هر چند بار در نظر گرفتن ضعف شديد فعلى حزب توده به سختى مى تواند چيز ديگر باشد.
اگر چه استراتژى سنتى كمونيستى ممكن است براى حزب توده ايجاب نمايد كه يك خط تند آشفتگى و تحريك براى ايجاد انقلاب را دنبال كند، آن به سادگى نمى تواند و بنابراين.
سازمان فعلى حزب توده شامل 20 يا30 گروه سطح پايين عمدتا متشكل از كارگران و كسبه جزع كه فاقد هدايت مركزى و خيلى هراسان از ساواك مى باشند و آنها به اشكال جرات مى كنند كه از واحدهايشان خارج شوند.
تحت چنين شرايطى تعجب آور نيست كه حزب توده تلاش مى نمايد از قدرت جبهه ملى مايه بگيرد.
منبع كنترل شده آمريكاى رخنه حزب توده در سطوح بالاى جبهه ملى را تقريبا غيرممكن مى داند، اگرچه اعتقاد دارد كه جاى سوال نيست كه كمونيستها در سطوح پايين ناسيوناليستها رخنه كرده اند.
سازمان آزاد جبهه ملى نسبتا آن را راى اعضا حزب توده آسان مى سازد كه در جلساتش شركت كنند و بنابراين همكارانشان را از فعاليت هاى جبهه ملى مطلع نگه دارد.
دستگيريهاى اخير كمونيستها كه در شعبه اصفهان جبهه ملى رخنه كرده بودند، كه زمان دستگير شدن فعالانه مشغول بكارگيرى اعضاى بيشترى بودند، آشكار مى سازد كه رهبرى جبهه ملى در اين فرض خود كه اكثريت عظيمى از پيروان آن به شدت ضد كمونيست هستند و اينكه جبهه ملى با اطمينان مى تواند مانورهاى حزب توده را ناديده بگيرد، بيش از حد از خود راضى بودند.
با اين حال كار زيادى در سطوح پايين جبهه ملى وجود ندارد كه چند كمونيست بتوانند انجام دهند به جز نسبت به شهرت و اعتبار جبهه ملى خطر واقعى در ليپزيگ جايى كه كميته مركزى حزب توده دست نخورده باقى مى ماند وجود دارد، كه اجازه داده شده فعاليتهايش را به روشى آزاد مثل 1332از سر بگيرد، آن حزب توده بدون شك ايران را به طور مساوى سرزمين مساعد مثل آن زمان خواهد يافت.
پيك ايران ايستگاه راديويى آلمان شرقى كه سياست رسمى حزب توده را اشاعه مى كند، به طورى كه گزارش شده يك تفاوت قاطع بين جناحهاى چپ و راست جبهه ملى قائل شده است و به كمونيستهاى ايرانى اخطار كرده كه مواظب ناسيوناليسهاى خودمحور كه در حقيقت چيزى جز مرتجعين بورژوا نيستند، باشند.
به هر صورت به اعضاى توده سفارش كرده كه آنها بايد حداقل در مراحل اوليه كاملا با تمام عوامل جبهه ملى همكارى نمايند.
ممكن است كمونيستها چنان تفاوتى را قائل شوند.
اگر ميانه روها قادر باشند كه قدرت را در يك دولت جبهه ملى حفظ نمايند، محتمل نيست كه رهبرى حزب توده مجاز باشند كه بازگردند و چيزى را كه 8 سال قبل رها كردند به دست آوردند: به عبارت ديگر اگر جناح تندرو كنترل را به دست آورد، ممكن است پايان استقلال ايران را هجى كند.
نهضت آزادى كشور كه موجوديت خود را مرهون يك بحث در داخل رهبريت ناسيوناليست مى باشند يك شمارى كلاسيك از نوع مشكلات سازمانى است كه در حال حاضر جبهه ملى با آن روبروست.
مهدى بازرگان رهبر نهضت مقاومت ملى منحله، كه قبلا از جبهه ملى در 13ارديبهشت اخراج شد پس از ماها اتهامات و ضد اتهامات كه رهبران جبهه ملى يا نهضت مقاومت ملى براى ساواك كار مى كرده اند، روابط را به نقطه گسيختگى رسانيد.
روز بعد بازرگان و ديگر رهبران نهضت مقاومت منجمله محمود طالقانى و يدالله سحابى نهضت آزادى كشور را كل دادند.
سازمان جديد شروع به جستجو براى يك علت وجودى نمود كه هنگامى كه آشكار شد كه مصدق واقعا نهضت آزادى كشور را بهتر از هر گروه ديگرى دوست دارد، آن را به سرعت يافتند.
در 19مى، رهبرى كار كرد كه زمانيكه تلاش نمود با مصدق در مزرعه اش در احمدآباد ملاقات كند، دستگير شود.
در كنار استفاده از رابطه بامصدق به هر مقدارى كه ارزش دارد، نهضت آزادى كشور قادر بوده است كه يك خط كاملا تندروتر را نسبت به جبهه ملى دنبال كند، چون كه حمايت اصلى آن كمتر از طرف طبقات حرفه اى بلكه از طرف دانشجويان و گروههاى كم درآمدتر مى باشند.
آن به عنوان مجموعه اى نادر از مذهب، عقايد انارشيستى و طرفدار كمونيستى توصيف شده است، و از نظر رهبران جبهه ملى فاقد ديسيپلينى لازم براى تشكيل دادن بخشى از جبهه ملى مى باشد.
فرصت طلبى آن احتمالا در يك دوره نارضايتى عمومى پديدار خواهد شد.
اگرچه بزرگترين سازمان ناسيوناليست كه وابسته به جبهه ملى نيست مى باشد، تعداد پيروان آن در مقايسه با جبهه ملى خيلى اندك است.
نهضت آزادى كشور بايد تصميم بگيرد كه آيا استقلال عمل بيشتر برايش ارزش دارد يا همكارى با يك سازمان بزرگتر و قويتر: جبهه ملى به سهم خودش بايد مشخص كند آيا مى تواند از عهده مرتبط شدن با گروهى كه آشكارا شاه را لعن و تفكير مى كند برايد.
تا حال حاضر جبهه ملى تصميم گرفته است كه نمى تواند، چگونه به رد كردن پيش درآمدهاى نهضت آزادى كشور براى همبستگى ادامه مى دهد.
نتيجه:
قدرت و دورنماها ناسيوناليستها در حال حاضر نيروى بالقوه اى هستند.
آنهانه يك موضع مثبت دارند، نه يك برنامه كه توسعه اش دهند و نه يك رهبر توانا، قادر به كارگيرى آن.
در حالى كه آنها ادعا مى كنند70 درصد دانشگاه تهران را سازمان داده اند دانشجويان به طور كلى از انجام چيزى كه به آنهاگفته شده است سرباز مى زنند.
دانشگاه با اين وجود بالقوه قويترين سلاحى است كه ناسيوناليستها دارند.
چون كه يك جا بزرگترين گروه منفرد از افرادى را كه مخالف وضع موجود هستند گرد هم مى آورند و جايى كه علاوه برآن طبيعتش كنترل آن را براى دولت مشكل مى سازد.
بازار متمايل تر از دانشگاه براى اعتصاب و تظاهرات به پيروى از دستورات رهبرى نيست.
عدم توانايى جبهه در بيرون كشيدن مردم در مقابل يك موضع پابرجا و محكم از طرف دولت، حداقل زمانى كه احساسات يا منافع درجه اول مردم به مقدار زياد درگير نيستند، به مقدار زيادى توسط شكست تظاهرات 31 تير آشكار شد.
فقدان اراده و توانايى جبهه ملى براى برگزارى موثر اعتراض عمومى در 14 آذر مشخصا حتى بيشتر نشان داده شد.
پس از اينكه دولت از اجازه براى برگزارى يك گردهمايى در امتناع كرد، جبهه ملى تهديد به برگزار كردن يك گردهمايى در بازار على رقم هرچه كه ممكن است اتفاق بافتد نمود.
به هر صورت با تهديد پابرجايى دولت جبهه ملى صرف نظر كرد و هيچ چيز در تاريخ برنامه ريزى شده اتفاق نيافتاد.
بنابراين بر حسب قدرت عينى كه آن قدرت پايين كشيدن دولت يا عوض نمودن سياستهاى به طور اساسى مى باشد، ناسيوناليستهادر حال حاضر عمدتا بى اثر هستند.
يك مخالفت البته تا حدى توسط ماهيت رژيمى كه به آن مخالفت مى شود تعريف مى شود و سياستهاى اصلاحى دولت امينى به طور عميقى قدرت جبهه ملى را به وسيله كم كردن اطمينان آن نسبت به خودش و نقش خودش در سياستهاى ايران كاف داده است.
دو چيز على الخصوص ناسيوناليستها را تحت فشار قرار داده است: اول اين است كه بيشتر هدفهاى كوتاه مدت دولت فعلى به سختى قابل تمايز از هدف هاى خودشان مى باشد و دوم اين است كه در لحظات متعادل ترشان به اندازه كافى مشخص مى بينند كه نتيجه منطقى تحريك به خشونت بر عليه امينى، يك ديكتاتورى نظامى است.
در حالى كه آنها تشخيص مى دهند كه جبهه ملى بيشتر نفوذش را اگر وضعيت فعلى طولانى شود از دست خواهد داد، هيچ راهى براى خارج شدن تنگا نمى بيند چون كه اميد اصلى آنهانسبت به گذشته در انتخابات كمتر كنترل شده قرار مى گيرد، و امينى به نظر مى رسد كه در اين رابطه دل گرمى بيشترى ارائه مى دهد تا هر جانشين ديگرى.
در انتخاباتى كه جبهه ملى براى شركت در آن آزاد باشد آنها مى توانند انتظار به دست آوردن 20 تا 30 كرسى در مجلس را داشته باشند عمدتا از تهران و شهرهاى بزرگتر.
با تشكيل گروهى متحد، حداقل در مخالفتش با دولت، آنها جرقه اى از تجديد دلبستگى در فعاليت سياسيشان خواهد زد و قطعا آشوب و آشفتگى قابل توجهى به وجود خواهند آورد.
حتى در انتخاباتى كه كانديداهاى جبهه ملى توسط دولت محدود شده باشد، جبهه ملى با اين وجود فرصتى خواهد داشت تا به طور سياسى شركتى برجسته تر از حال حاضر داشته باشد.
بدون انتخابات و در غياب برخى شكستهاى قابل توجه رژيم فعلى، محتمل به نظر مى رسد كه جبهه ملى يك نيروى نسبتا بى اثر سياسى باقى بماند.
دانشجويان دانشگاه يك مشكل باقى خواهند ماند ولى اين مسئله ار جبهه ملى اگر جدا نباشد، قابل تفكيك است. براى سفير كبير هرى اچ. شوارتز كنسول سفارت در امور سياسى