به ذلت آمريكاى غدار، ابرطاغوت زمان مى دهد، نيروى مردم رابه هيچ انگاشته و بند و بست هاى محافل ديپلماتيك دل خوش مى كند و براى كسب قدرت تحت ولايت آمريكا به تكاپو مى پردازند.
استعمار در هيچ تاريخى به اندازه دوران ننگين حكومت محمدرضاى مخلوع دست خود را در اين ديار اسلامى باز نديده است.
بديهى است چنين عنصر خبيثى را براى حفظ منافع خودش به بهترين نحو ممكن حفظ مى كند.
متوسلين به درگاه امپرياليسم نيز به دليل حمايتهاى مستقيم آمريكا از شاه مخلوع است كه در مقابله اسمى خود در مقابل رژيم به شيوه هاى پارلمانتاريستى و يا نفوذ در دستگاه ادارى، متمسك مى شوند.
شاه با انتخاب بقايى به نمايندگى مجلس موافقت كرد .
بقايى يك منبع اظهار نظر كرده است كه شاه حاضر است به بقايى به عنوان مهارى براى دولت، آزادى عمل بدهد .
بقايى وقتى كه پرسيده شد كه آيا ميانه روها در زمينه تغييراتى كه مى خواهد انجام شود و براى شاه و ديگرى مقامات زياد غيرممكن نباشد، به توافق رسيده اند، متين دفترى گفت اكثر آنها با پارلمانى كه در آن بتوانند آزادانه صحبت كنند راضى خواهند شد. متين دفترى اينها در عين حال عمدتاع متفق القول هستند كه شاه بايد سلطنت كند و نه حكومت و قانون اساسى بايد اجرا شود، چرا اينها حتى خواب روزى را كه شاه بركنار شود را هم نمى ديدند و همه تلاششان در اين جهت بود كه آمريكا آنها را با شاه در حكومت مشاركت دهد.
به نظر مى رسيد كه در زمينه تشكيلات، وى طرفدار چنان تشكل بى حد وحصرى از احزاب سياسى بود كه فقط اهداف عمده اى مانند، آزادى و رعايت قانون اساسى، مى تواند به عنوان زير بناى مشترك به كار گرفته شود. متين دفترى سپس از او مقدم در مورد نقش آينده شاه پرسيدم.
مقدم جواب داد، قبول دارد كه وجود شاه لازم است، هم براى كنترل ارتش و هم آشوبهايى كه منجر به سقوط ناگهانى قدرت مى شود. نهضت راديكال بازرگان آنگاه با صرف وقت در لغاتى كه به كار مى برد گفت كه نهضت آزادى به قانون اساسى معتقد است.
اگر شاه حاضر باشد تمام مواد قانون اساسى را به اجرا درمى آورد ما آماده ايم تا سلطنت را بپذيريم. نهضت آزادى اساسا ما بايد سلطنت را حفظ كنيم، ولى اين امكان وجود دارد كه يك سلطنت متفاوت داشته باشيم. بختيار دكتر سنجابى گفت، با وجود اينكه جبهه ملى با بريتانياى كبير، قدرى اختلاف سياسى دارد، ولى هيچ دعوايى با مردم انگليس و به خصوص ملكه آن كه از همان نوع پادشاهى برخوردارند كه مردم ايران آرزوى آن را داشتند، ندارد. كريم سنجابى مردم براى مقام سلطنت احترام زيادى قائلند، من اين امر را هنگامى كه شاه مرحوم هدف تيراندازى در دانشگاه قرار گرفت بخوبى بياد دارم.
من در منزل نشسته بودم و هنگامى كه اين خبر را شنيدم، همسر من و خدمتكاران ما گريه مى كردند و خود من از اين ماجرا به شدت تحت تاثير قرار گرفتم. غلامحسين صديقى بد نيست به گوشه هايى از مبارزات! اين مدعيان ترقى خواهى با رژيم سابق از زبان اسناد اشاره شود، چه اين سوابق به خوبى مى تواند نشانگر ماهيت هياهوهاى اينان پس از پيروزى انقلاب اسلامى باشد.
سنجابى اظهار نظر كرده كه با فعاليت زير زمينى جبهه ملى مخالف است و او حتى پيشنهاد كرده است كه از يك مامور ساواك دعوت شود تا در هر جلسه جبهه ملى شركت كند تا اين موضوع تامين شود كه ساواك اطلاعات دقيق دريافت مى كند و نه يك روايت تحريف شده كه از سوى يك شخص بى سواد نقل مى شود. كريم سنجابى او در اينكه دانشگاه محل مناسبى براى فعاليتهاى سياسى نيست بادولت و مقامات امنيتى هم عقيده مى باشد. كريم سنجابى او از آمريكا تمجيد مى كند ولى حمايت آمريكا از انگليس و دولت فعلى ايران را مورد انتقاد قرار مى دهداگرچه وى طرفدار انقلاب درايران نمى باشد، زيرامى گويد چنين كارى فقط به نفع خارجى ها و عمال امپرياليسم تمام خواهد شد، ولى معتقد است كه شاه تن به يك نقش محدود شده اى توسط مشروطه نخواهد داد. داريوش فروهر صاحبان نگرش فوق هر چند در طيف گسترده اى قرار مى گيرند ولى همگى به نوعى زيربار تبعيت شيطانى رفته اند، اينان نه به نيروى حيات بخش اسلام اعتقادى دارند و نه براى نيروى مردم بهائى قائلند، از اين روست كه 1 پارامتر تعيين كننده در انتخاب استراتژى و اتخاذ تاكتيك هاى مختلف، تحولات سياست خارجى شيطان بزرگ بوده است و على رقم فريادهاى مليت و ملى گرايى براى اين ملت محروم هيچ اعتبار و احترامى قائل نبوده اند.
همچنين اين نقش يك دولت جبهه ملى خواهد بود كه مردم را هدايت كند، نه اينكه به وسيله آنها رهبرى يا هدايت شود، مردم ما به اندازه كافى پيشرفته و تحصيل كرده نيستند كه به دولت بگويند كدام راه را برود.
بختيار حركت الهى توده هاى مسلمان به رهبرى روحانيت متعهد در 15 خرداد در حالى كه اين احزاب و جبهه هاى پوشالى در اوج فعاليتهاى خود به سر مى بردند، چهره واقعى حضور مردم در صحنه سياسى را نشان داد خونهاى پاك شهداى 15 خرداد چنان پايه هاى رژيم را لرزاند، كه مزدوران رژيم به دستور اربابان آمريكايى خود با قساوت تمام امت بپاخاسته را به گلوله بستند.
و طبق روال معمول در جايى كه مردم هستند خبرى از اين روشنفكران مدعى رهبرى مردم نيست، اعترافات خود اينان شنيدنى است: ...اينكه جبهه ملى مستقيمادر اين اغتشاشها دستى نداشته است. اين سند مربوط به عصر 15 خرداد است كه حسين مهدوى با ويليام گرين ميلر كارمند سفارت ملاقات كرده است.
بعضى از دانشجويان دست چپى جبهه ملى در حوادثى كه حدود ظهر آن روز 15 خرداد در دانشگاه رخ داد و نمايش حاكى از مرگ بر مستبد خون آشام و سوزاندن يك جيپ دولتى دست داشته اند.
به محض اين كه رهبران جبهه ملى از جمله مهدوى در اين باره آگاهى يافتند به ساواك تلفن كرده و گفتند كه مانع اين تظاهرات در دانشگاه شوند و اين كار بعدا انجام گرفت. مهدوى گفت پاكروان رئيس ساواك جبهه ملى را از مسئوليت مبرا كرده و از طريق راديو به ملت در ساعت 5 بعدازظهر گفت كه جبهه ملى در اين حوادث دسته نداشته است. حسين مهدوى با شروع حركت انقلاب مردم مسلمان تحت رهبرى روحانيت متعهد و در راعس آن امام بزرگوار، سلاله طيبه پيامبر، شكوه و عظمت اين حركت الهى به دستجات وامانده و منفعل دوباره امكان داد وارد معركه شوند.
جنگ حقيقى در آينده بين اسلام و كمونيسم خواهد بود:
نهضت آزادى در جهت نزديكتر كردن روابط حود با رهبران مذهبى مى باشد.
از زمان مصدق، نهضت پايگاه توده اى خود را از دست داده و در كنار اسلام اين پايگاه بايستى كه دوباره بنا شود. نهضت آزادى هيچ دليل محكمى مجاهدين خلق را به آشوب مذهبى دانشجويى سال 1357 تا اكتبر 78 آبان 1357 مرتبط نمى كند. چريكهاى فدايى و مجاهدين اگر چه دو گروه اصلى تروريستى ايران به اين گرايش ملى عمومى، كه تا وقتى شاه و حاميان خارجيش از جا برداشته نشوند، هيچ چيز مثبتى نمى تواند انجام پذيرد، ولى آنها در اعمال ضد آمريكايى اواخر 1978 در گير نبودند. چريكهاى فدايى و مجاهدين 1 البته اين بار خود به ميدان نيامدند، بلكه امپرياليسم زخم خورده كه دستش تا فرق به خون مردم مسلمان ما آغشته شده بود با حفظ اصلى ترين پايگاه خود در منطقه به سراغ اينان آمده بود تا بلكه راه چاره اى بجويد، شايد بتواند جلوى خروش عظيم مليونى امت مسلمان را با سد گلين روشنفكران دست پروده خود بگيرد.
اينجاست كه ديپلماسى شيطان فعال مى شود و به موازات حركت مردم مسلمان، گروههاى سياسى قديمى يك به يك در جامعه مطرح مى شوند و دستگاه تبليغاتى صهيونيستى امپرياليستى در سراسر عالم، گروههاى سياسى را به عنوان رهبرى حركت مردم معرفى مى كنند.