تفاوت دارند اين نقاشان همگى از لحاظ سياسى با رژيم و سياستهاى آن مخالفند.
اخيرا مجموعه اى به نام مجموعه شعر ازاد در ايران بنحو وسيعى منتشر شد در مجموعه اشعار بسيار زياد و در عين حال شديد اللحنى در محكوم كردن رژيم و اقدامات آن گنجانده شده است.
بيشتر نويسندگان آن كمونيست هستند از جمله نويسندگانى كه در آن سهم دارند سياوش كسرائى از پشتيبانهاى جبهه ملى كه درخشندگى او به عنوان شاعر او را يكى از نويسندگان مورد احترام ايران ساخته است يكى از اشعارى كه مورد علاقه بيشتر اعضاى جبهه ملى است درباره موضوع داستانى از شاهنامه است.
اين شعر به نام آرش كمانگير ناميده شده است داستانى كه از فردوسى نقل شده هشتصد سال پيش به رشته تحرير درآمده و حكايت از آن دارد كه چگونه مرز بين ايران و تورانيان كه دشمن ايران بودند پس از سالها جنگ تعيين شده مورد توافق قرار گرفته بود كه يك تير از قله يك كوه به وسيله آرش پرتاب شود و هر جا كه تير به زمين بيفتد همانجا مرز خواهد بود به موجب افسانه ارش تير را با قلب خود بار كرد و تير از آمل تا مرو كه يك سفر چهل روزه است پرواز كرد تا سرزمينى را كه ايران مستحق آن است به دست آورد با چنين كارى ارش جان خود را از دست داد.
در شعر كسرائى درباره اين موضوع اشارات مداومى به اوضاع كنونى گنجانده شده است و بدون اشتباه مى توان گفت كه روشن است كه ميهن پرستان ايرانى كدامها هستند و ظالمان كدام.
چند بيتى از شعر ديگر به قلم كسرائى ممكن است دلالت برآميزه جالب دلتنگى و تاسف كه با چنين مدتى انديشمندان را تحت تاثير قرار داده است مشخص مى شود.
در اين شعر نويسنده اظهار اعتقاد مى كند كه نسلهاى آينده شاعران ديگر مجبور نخواهد بود درباره ظلم رژيم چيزى بنويسد و يا احساسات مخالفت خواهى خود را كه كمال هنراو را از سرچشمه مى خشكاند منعكس كند، شاعرى بعد از من خواهد آمد كه جعبه رنگ او رنگهاى جديد خواهد داشت او اين خاكسترهاى مرده را فوت خواهد كرد از شعله گرم آتش فردا او رنگهاى درخشانى از فراموشى پخش خواهد كرد بر روى خشنوت شوم ظلم امروزى.
رجوع شود به اصل شعر و اين ترجمه آزاد از انگليسى به فارسى است م قابل توجه است كه سردبير مجموعه اى كه شعرهاى ضد رژيم مانند اين در آن درج شده داريوش همايون است كه بهترين روزنامه نگار ايران شناخته شده و به تازگى از روزنامه اطلاعات كه از روزنامه هاى مهم كشور است به خاطر مقالاتى كه در انتقاد از سياستهاى رژيم نوشته اخراج شده است.
در زمينه سينما ايران داراى يك كارگردان برجسته با استعداد به نام فرخ غفارى است كه فيلمى تحت عنوان جنوب تهران ساخته است.
اين فيلم تنها براى نمايش خصوصى در دسترس مى باشد براى اينكه به علت ايرادهاى سانسورى در تصوير گوشه هاى نامطبوع پايتخت ايران هرگز براى نمايش عموم مردم تلخيص نشد، غفارى يك چپ گراست ولى آثار او از احترام بسيارى از اعضاى جامعه انديشمندان ايران كه با اعتقادات سياسى او هم عقيده نيستند برخوردار است.
به علت سانسور كمتر روزنامه نگار باوقارى در ايران به چشم مى خورد.
على اصغر اميرانى سر دبير خواندنيها به خاطر مقالاتى كه از ابهام استادانه اى برخوردار است و قادر است يك سطر عالى بين انتقاد و تمجيد از رژيم بگنجاند خوانندگان زيادى دارد.
توفيق كه يك نشريه فكاهى است با موفقيت اظهارنظرهاى سياسى وحشيانه اى از طريق كاريكاتورهاى ماهرانه مى نمايد.
تاكنون نيروهاى امنيتى ضمن امتياز استثنائى و عجيب كه به بذله گويى داده اند اجازه داده اند اين كاريكاتورهاى تند و تيز بدون سانسور در مطبوعات منعكس شود.
يكى از دلايلى كه روزنامه نگار برجسته در ايران كم است اين است كه بيشتر روزنامه ها به نويسندگان خود پول امرار معاش نمى دهند، فقط روزنامه كيهان انترنشنال به نويسندگان خود حقوق مكفى مى دهد.
در اين روزنامه چندين نويسنده داراى استعداد استثنايى و شهامت و وقار كه در ايران كم نظير است وجود دارد اينها عبارتند از شائون بخاش و كاظم زرنگار و شاپور نمازى كه همگى از طرفداران جبهه ملى هستند مقالات و سرمقاله هاى اين اشخاص البته سانسور مى شود ولى گاه به گاه قطعاتى بسيار صريح از نوشته هاى اين اشخاص در روزنامه ظاهر مى شود ولى البته مقالات فقط براى خوانندگانى كه سواد انگليسى دارند در دسترس است و كيهان به زبان فارسى كه تيتراژ وسيعى دارد اين مقالات را نمى گنجاند.
تشكيلات انديشمندان:
تشكيلات انديشمندان در حالى كه اخبار و اظهار نظرها سانسور مى شود و سازمانهاى سياسى ممنوع بوده و يا حداقل از سوى دولت شديداتحت خبرگيرى قرار مى گيرد و حق بيان علنى و اجتماعات براى مخالفان مختصر شده است شكل هاى مراوده بين جامعه انديشمندان در ايران بسيار عجيب و غريب و ناقص است.
در غياب احزاب سياسى ايران مدت زيادى دچار بيمارى پرستش افراد بوده است از قبيل حزب به اصطلاح زحمتكشان به رهبرى مظفر بقائى كه مركب از باندهاى كوچك فدايى دستگاه رهبرى كه بيشتر از شخصيتها تشكيل شده تا اينكه برنامه هاى جامع.
اين دار و دسته در سياست ايران خوب شناخته است همچنين جايگزين سازمان در ميان محافل انديشمندان است.
در واقع دار و دسته هاى سياسى و روشن فكرى با يكديگر تقريبا توى هم قرار گرفته اند.
خصوصيت ممتازه اين دار و دسته ها اين است كه آنهااغلب بر يكديگر نفوذ دارند ولى نه بر روى مردم به طور عموم.
در ميان انديشمندان بحث سياسى و پرورش افكار و گاهى برنامه ريزى براى اقدامات آينده عموما در دوره ها انجام مى گيرد.
در اين محافل و دار و دسته ها انديشمندان مى توانند تسليم تمايلات خود براى انتقاد و انگشت گذاشتن روى نقطه ضعفهاى هر گونه اوضاعى بشوند و بدترين تعبيرات را از يك حادثه بنمايد و عدم اعتماد خود را براى آنهايى كه در مقامات قرار گرفته اند ابراز دارند.
همچنين پخش و پرداختن به شايعات و ايجاد داستانها در اين محافل كه نام دوره را دارد صورت مى گيرد ولى درعين حال بحث هاى جدى وسازنده نيز صورت مى گيرد و هنر مكالمه كه رو به زوال است در آن جان مى گيرد.
شايد اعتياد ايرانيان به شايعه سازى و توجه به شايعات را نبايد زياد مورد اتهام و انتقاد قرار داد در اوضاعى كه عناصر مهم اطلاعات به طور علنى در دسترس نيست كسب يك وسيله نهانى براى مبادله اخبار و اظهارنظرها و آزمايش دانش هر كس درباره حوادث جارى براى اينكه بتواند بااوضاع اطراف خود مقابله كند لزوم حياتى داشته باشد.
دوره يك وسيله عادى و منطقى است كه به وسيله آن يك انديشمند ايرانى اين نياز ويژه را رفع مى كند.
دوره عبارت از گروهى است كه اعضاى آن به طور منظم به دلايل علايق و منافع مشترك با يكديگر ملاقات مى كند.
بيشتر دوره ها هفتگى است ولى بعضى ها ممكن است ماهيانه باشد و بعضى بيش از يكبار در هفته.
دوره ها علاوه بر اينكه اجتماعات منظم دوستان و خانواده هاست براى پيشبرد منافع خودى و خصوصى نيز به كار مى رود.
آنهائى كه از لحاظ سياسى و اجتماعى فعال هستند ممكن است در هفته به چند دوره سربزنند.
بعضى از آنهااين كار را به حد افراط مى رسانند.
مثلا يك مهندس ايرانى تحصيل كرده در آمريكا به نام حميد قديمى كه اين سفارت او رامى شناسد و به عنوان يك فرد اپورتونيست فرصت طلب معروف است به حدود دوازده دوره سرمى زند.
بيشتر دوره ها كه نام زيادى ندارند براى آنكه هدفهايى كه آنهاپيوند مى دهد معمولا آنقدر وسيع نيستند كه بر حسادت هاى جزئى و رقابتهاى فردى فائق شوند.
در سال 1338 يك اجتماعى از ايرانيان جوان درخشان فكر از جمله دكتر خداداد فرمانفرمائيان ، دكتر منوچهر گودرزى كه اكنون معاون نخست وزير و رئيس شوراى عالى ادارى است، رضا مقدم و سيروس سميعى، دكتر جهانگير آموزگار وزير سابق دارايى و دكتر جمشيد آموزگار وزير سابق كشاورزى باشگاه امرسون را تشكيل دادند كه مقصود آن بحث درباره سياستهاى كلى عمرانى ايران و همچنين مسائل مربوط به اينكه چگونه مى توان در رژيمى كه خودكامگيانه مورد مخالفت آن است كاركرد تشكيل دادند.
ساير اعضاى باشگاه امرسون كه پس از يك سال از ميان رفت و در دوره متوالى كه بنام باشگاه ما معروف است عبارتنداز همايون انصارى زمين شناس در خدمت شركت ملى نفت ايران و سيروس غنى حقوقدان در بانك عمران و دكتر ايرج ولى پور ممكن است والى پور باشد از شوراى عالى ادارى و دكتر مجيد مجيدى و رسول بختيار كه از سازمان برنامه.
باشگاه ما هنوز موجوديت دارد و احتمال دارد كه مسائل و علائق عمرانى در ايران اين دوره را به صورت يك دوره مداوم و پرنفوذى درآورد.
كانون ترقى خواه در سال 1338 به شكل دوره اى مركب از 9 نفر آغاز به كار كرد. اين كانون ترقى خواه هنوز هم به وسيله آن دوره اوليه مركب از حسن على منصور وزير سابق بازرگانى و مدعى كنونى پست نخست وزيرى، امير عباس هويدا معاون مدير كل شركت ملى نفت ايران و محمد تقى سرلك وزير سابق صنايع و معادن و دكتر تيمور كلالى معاون سابق وزارت كار و محسن خواجه نورى از مصدقيون سابق كه اكنون رئيس سازمان بيمه كارگران است و نماينده مجلس است و دكتر حسين هدايتى استاد حقوق در دانشگاه تهران و مهندس فريدون