احزاب سیاسی در ایران جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

احزاب سیاسی در ایران - جلد 2

موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نسبت به احزابى كه به توسط طبقه حاكمه ساخته و پرداخته شده اعتماد ندارند مع ذالك اين اشتهار كم دوام بود و اكنون مدتى است كه نه از بقايى و نه از پيروان او خبرى به گوش نمى رسد.
گفته مى شود كه بقايى از وفادارى تنها شش پيرو ايثارگر برخوردار است ولى به آسانى مى تواند تعداد چشمگيرترى از پشتيبانها را در صورتى كه محيط سياسى براى چنين اقدامى مساعد باشد، به دور خود گرد مى آورد.
اندشمندان مسن تر كمتر از گروههاى قبلى تمايل به اقدام دارند و تنها به جزع محدودى از جمعيت پيچيده و بغرنج شهرنشينى دسترسى دارند و بدين ترتيب مورد علاقه و نگرانى محدود رژيم مى باشند.
مع ذالك اهميت آنهادر اين واقعيت است كه آنهااز لحاظ سياسى از ساير هموطنان خود در گروه مخالفان رژيم، پيچيده و بغرنج تر مى باشند و مى توانند با بيان بهترى انتقادات خود را از حكومت و از سياستهاى آن فرموله كنند.
مخالفت آنهاباشاه بر اساس اصول، صورت مى گيرد ولى در نتيجه سرخوردگى سالها عدم فعاليت اجبارى و تعقيب و آزار در دست مقامات وضع اين مخالفت وخيم تر شده است.
بيشتر انديشمندان مسن تر طرفدار غرب و ليبرال هستند و از مدرنيزه شدن ايرانى پشتيبانى مى كنند.
نزاع آنهابا شاه بر اساس خواست آنهادرباره آنست كه شاه سلطنت كند و نه حكومت و اينكه ايرانيان اجازه داشته باشند حقوق سياسى خود را به نحو كامل، تا آنجايى كه قانون اساسى اجازه مى دهد، اعمال كنند.
آنهادر ايجاد بيشتر اصلاحاتى كه اخيرا به وسيله شاه اتخاذ شده از قبيل اصلاحات ارضى و حقوق زنان و اصلاحات ادارى و تبليغات اخير حكومت كه طى آن شاه به عنوان تنها مبتكر نوگرايى و روشنگرى معرفى شده است دست داشته اند.
آنها مدعى هستند كه بيشتر دستاوردهاى اعلام شده به توسط حكومت در واقع تحقق نيافته اند و معتقدند كه آمال حكومت درباره باسواد كردن مردم و رشد اقتصادى و درآمد سرانه غير قابل اعتماد است.
آنهاشاه را به خاطر اسراف ثروتهاى ايران براى تجهيزات نظامى و غير لازم و گرانقيمت شديدا مورد انتقاد قرار مى دهند و مدعى هستند كه بيشتر پول ايران به جيبهاى كارمندان فاسد و آنهايى كه مورد توجه خانواده شاه و درباريان هستند سرازير مى شود.
عده كمترى از آنهاانكار مى كنند كه ايران در سالهاى اخير تحت فرمانروايى شاه پيش مى رفته است.
همه آنهامعتقدند كه منابع انسانى و طبيعى و مالى ايران اگر به نحو درستى درطى چند سال گذشته به مصرف مى رسيد، ايران را به مراتب پيش تر مى برد.
به طور كلى اين مخالفان رژيم درباره آينده ايران تحت فرمانروايى و داوم شاه بدبين هستند و به همين علت پيش بينيهاى شومى درباره فلاكتهاى اقتصادى و سياسى كه به زودى گريبانگير ايران خواهد شد مى نمايند.
آنهاهمچنان معتقد هستند كه شاه قصد دارد براى بقيه مدت عمر خود با يك دست آهنين فرمانروايى كند و فرمانروايى خود كامه خود در ايران به دست فرزند خود وليعهد را مستدام سازد. به اظهارات شاه به بيگانگان درباره قصد خود براى شل تر كردن كنترل شديد سياسى كه اكنون در افواه ايرانيان جارى است برچسب سالوسى زده شده و در اين محافل با يك نوع استهزا و كلبى مسلكى تلقى مى شود.
درباره امور خارجى انديشمندان مسن تر ترجيح مى دهند كه شاهد آن باشند كه ايران از روابط نزديكترى با كشورهاى راديكالتر عرب برخوردار باشند زيرا آنهااحساس مى كنند كه به مرور زمان ناسيوناليسم عرب موج آينده را تشكيل خواهد داد.
و اين موج به نحو گريزناپذيرى رژيمهاى ارتجاعى عربستان سعودى و شيخ نشينها را در هم خواهد نورديد.
به عقيده آنهاايران بدون شاه مى تواند به آسانى با جمهورى متحده عربى جمهورى متشكل از مصر و سوريه، كه زمانى تشكيل شده بودند م كنار آيد زيرا.
ايرانيان ملى گرا وجوه مشترك متعددى در صحنه بين المللى با همتاهاى عرب خود دارند در عين حال رخنه گرى هاى اتحاد شوروى در خاورميانه يكى از علل عميق نگرانى است.
حضور روزافزون شوروى در ايران موجب نگرانى ويژه آنهاست و به عقيده آنهااين رخنه گريها خطر واقعى را براى موجوديت مستقل ملى ايران تشكيل مى دهد.


الهيار صالح:


بانى حزب ايران كه از فعاليت بازايستاده است و زمانى هم رهبر جبهه ملى منحله بوده است.
وى به آرامى در منزل خود در تهران زندگى مى كند و فعاليت سياسى ندارد.
صالح كه در قسمت اعظم طول زندگى خود، از تسلط انگليسيها بر ايران نفرت داشت، مدتها پشتيبانى ايالات متحده از ايران را به عنوان يك ضرورت براى مسدودكردن رخنه گرى انگليس و اتحاد جماهير شوروى تلقى مى كرد.
او زمانى معتقد بود كه نفوذ ايالات متحده در ايران شالوده يك حكومت با انتخاب نمايندگان را در محدوده ساخت سلطنتى كه به موجب آن اختيارات شاه محدود خواهد شد، خواهد ريخت.
ولى در اواخر سال 1345 صالح ظاهرا از كوتاهى ايالات متحده براى متمايل كردن شاه به شل تر كردن كنترل هاى سياسى، سخت ناراحت شده بود و به طورى كه گزارش شده چنين گفته بود: ديگر نمى توان چشم اميد به آمريكاييها دوخت زيرا آنهانيز در سياست استعمار از انگليسيها پيروى مى كنند...
و اكنون روشن شده است كه آمريكاييها بر كار كردن با عناصر بدنام و ستمگران و مردان داراى خصوصيات ضلم و ستم پافشارى مى كنند. صالح بادوستان و همپالگى هاى سياسى در تماس است ولى ظاهرا هر نفوذى كه در گذشته با ارتباط با ايرانيان جبهه ملى گرا از آن برخوردار بوده از دست داده است.
اين از دست دادن وجهه سياسى به نحو زيادى در نتيجه اعتدالى است كه او در اوايل دهه 1340 هنگامى كه جبهه ملى به انگيزه فعالان جوان، كوشش ناكامى براى بازگشت به صحنه مى كرد، اتخاذ كرده بود و همچنين به اين علت است كه او از سوى مخالفان رژيم مظنون به زد و بند با حكومت مى باشد.
ما شواهدى براى اثبات اتهامات مربوط به زد و بند يا همكارى با حكومت در مورد الهيار صالح نداريم و چنين به نظر مى رسد كه صالح حتى در چنين سن بالايى از مخالفان شديد فرمانروايى شاه است.


شاهپور بختيار:


ساله در تهران به كار وكالت مشغول است ولى از لحاظهاى ديگر خود را كنار كشيده.
وى كه اوايل دهه 1340 در نهضت جبهه ملى يك فعال به شمار مى آمد در سال 1342 كوشش نافرجامى براى اينكه جاى صالح را به عنوان رهبر حزب ايران بگيرد، به عمل آورد.
اين در زمانى بود كه صالح نتوانسته بود عناصر مختلف جبهه ملى را در اطراف خود گرد آورد.
بختيار كه در امور كارگرى داراى تجربه است و با طرز فكر دانشجويان ايرانى سنخيت دارد.
در صورت بودن شرايط مناسب مى تواند پيروان قابل ملاحظه اى را در ميان كارگران و دانشجويان سازمان داده و رهبرى آنهارا به عهده بگيرد.
شهرت او تاكنون از هر گونه لكه اتهامى درباره زد و بند با حكومت پاك مانده است و اعتقاد بر اين است كه او مى تواند آنهايى را كه در ميان مخالفان رژيم داراى نقطه نظرهاى مختلف هستند دوره خود گرد آورد.
او همچنان عميقا به سياست علاقمند است و بدين ترتيب سرخوردگى هايى را كه ناشى از عدم فعاليت سياسى اجبارى است، شديدا احساس مى كند.
نفرت او نسبت به ايالات متحده كه سياستهاى آن را با سركوبهاى اعمال شده از سوى شاه يكى مى داند در سالهاى اخير، على رقم تظاهر خارجى دوستانه نسبت به كارمندان آمريكايى كه او را مى شناسند، ظاهرا شديدتر شده است.
بختيار تقريبا به طور حتم در پى بهره بردارى ازهر گونه فرصتى خواهد بود كه براى اقدام سياسى عليه حكومت شاه پيش بيايد.


خليل ملكى:


رهبراتحايه سوسياليست كه قبلا به نام نيروى سوم معروف بود.
ملكى كه هرگز رسما جزئى از جبهه ملى نبوده به اتفاق پيروانش در سالهاى اخير به همكارى با ساير عناصر مخالف رژيم علاقه نشان داده ولى تاكنون موفقيت چندانى نداشته است.
ملكى كه از اعضاى سابق حزب توده است دراواخر دهه 1320 با اين حزب قطع رابطه كرد و نهضت خود را تاسيس نمود و تاكنون به نحو پيگيرى ضد كمونيست باقى مانده است.
او آخرين بار در تابستان 1344 دستگير شده ودر اواخر 1342 به توسط يك دادگاه نظامى محاكمه و به سه سال زندان محاكمه شد.
در اواخر همان سال از سوى شاه بخشوده شد و از آن زمان به آرامى در خانه خود زندگى مى كند.
او گاه به گاه با بعضى از پيروان خود ملاقات مى كند ولى جابجايى هاى او و پيروانش به دقت گزارش مى شود.
عناصر مخالف رژيم مدتهاست كه سوعظن برده اند به اينكه ملكى ممكن است با شاه همكارى داشته باشد.
حكم نسبتا تخفيف يافته سه سال زندان كه در سال134 4 به او داده شد و به دنبال او بخشودگى او از سوى شاه اينگونه سوعظنها را بيشتر شايع كرد.
مع ذالك ملكى همچنان از احترام پيروان سوسياليست خود از جمله عباس آقا على زاده كه جوانتر و گرايشهاى علمى دارد و منوچهر صفا كه هردوى آنهادر سال 1342 زندانى شده و اكنون آزاد شده و در تهران زندگى مى كنند برخوردار است. ملكى همچنين از

/ 41