پروفسور محسن مقدم، كه باستان شناس سنت گرا و علاقمند به جمع آورى آثار هنرى است و دكتر عزت الله نگهبان كه احتمالا امروزه ممتازترين باستان شناس ايران است مى باشد.
مقدم در سنت سابق آموزش، فرانسوى تر تربيت شده، در حالى كه نگهبان در دانشكده شيكاكو درس خوانده است.
مقدم در حفارى تپه مارليك تلاش نموده و چيزى به دست نياورده بود، ولى نگهبان بعدا در حفارى از همان محل احتمالا بزرگترين كشف باستان شناسى اين قرن را به عمل آورد.
از آن زمان به بعد مقدم از نگهبان متنفر است.
به محض اينكه در تپه مارليك اشياع طلايى بسيار گران قيمت كشف شد، ملكه اشراف آن محل را خريدارى كردو محتويات آن تپه از آن به بعد به دست معامله گران هنرى تمام دنيا رسيد.
به علت اين كارها، نگهبان عليه رژيم سخنرانى كرد ولى مقدم سكوت نمود.
آنچه كه بر سر جواهرات مارليك آمد در ميان دانشجويان يك مسئله سياسى بسيار عمده است.
خصومت ميان مقدم تربيت شده فرانسه و نگهبان تربيت شده آمريكا نسبتا نمونه ايست از مناقشاتى كه ميان استادان مطابق الگوهاى آموزش دارند وجود دارد.
دانشگاه تهران، كه در آنجا هم مقدم و نگهبان تدريس مى كنند، بدون شك روشنفكرى ايران هست.
اينجا جايى كه بارزترين روشنفكران ايرانى پيدا شده، هيجان انگيزترين ايده هامورد بحث واقع گرديده و مشكلات جوانان ايرانى در مركزيت شديدى مورد مذاكره قرار مى گيرد .همه اساتيد مهم دانشگاه تهران ضد رژيم نيستند استاد سعيدنفيسى ، كه معلم مورد احترام ادبيات است از سياست خود را دور نمى دارد.
حسن افشار رئيس دانشكده حقوق ستونى براى رژيم به حساب مى آيد، و وزير دادگسترى محمد باهرى در آنجا حقوق تدريس مى كند.
البته باهرى غالبا توسط دانشجويان كلاسش مورد تمسخر و سرزنش واقع مى شود و اخيرا دانشجويان معترض صدها اعلاميه جبهه ملى را كه وى توزيع آنهارا قدغن كرده بود در كلاسش پخش كردند.
رئيس دانشگاه جهانشاه صالح كه وزير بهدارى و وزير آموزش و پرورش در دولتهاى پيشين بوده است، اينك رئيس دانشكده پزشكى و طبيب ملكه نيز مى باشد به نظر مى آيد كه نقش سابق سياسى خود را در دانشگاه ناديده گرفته و بدين لحاظ گاهگاهى سرى به وزارت آموزش و پرورش خانلرى كه ضمنا در دانشگاه ادبيات تدريس مى كند، مى زند.
جهانشاه صالح 6 ماه پيش توسط شاه به رياست شاه انتخاب شد و شروع به انجام طرحى جهت تبديل كردن دانشگاه تهران از مدل فرانسوى كه قالب ريزى شده بود به صورت يك دانشگاه به سبك آمريكايى نموده است.
هيئت علمى، دانشجويان و حتى بوروكراسى دولت با اين تلاشها مخالفت مى نمايند.
كادر علمى كه بيشتر فرانسوى منش هستند با اقدامات ديكتار مابانه او مخالفت كرده و احساس مى نمايند كه طرح وى مى خواهد روشهاى تدريس و جهت گيرى فرهنگى آنهارا تخطئه كند و دانشجويان على رقم اين حقيقت كه برادر ام الهيارصالح رهبر جبهه ملى است، معتقدند كه با اين كوشش مى خواهد دانشگاه راازمخالفت با رژيم خلاص نمايد.
دولت هم به سهم خود در كارش مداخلات مكرر به عمل آورده و على رغم موافقتهاى قبلى نيروههاى انتظامى وپليس به محوطه دانشگاه مى فرستد و با كاشتن خبرچينهايى ميان كارمندان زير دستش باعث ناراحتى وى مى گردد.
شايد مهمتر اين است كه دولت به رئيس دانشگاه بودجه و حمايت ادارى لازمى را كه او فورا براى اجراى اصلاحات ضرورى مى خواست نداده است.
شايد برجسته ترين مغز متفكر در دانشگاه استاد غلامحسين صديقى باشد كه در فوق به عنوان يكى از سه تفنگدار ذكر شده است كه يك فيلسوف و مورخ است و نه تنها مورد احترام بلكه مورد علاقه دانشجويان مى باشد و با آنهاارتباط نزديكترى از آنچه در آنجا متداول است دارد او از رهبران جبهه ملى است.
در دانشكده فنى محبوبترين معلم، استاد مهدى بازرگان است كه توانايى آن را دارد كه مخاطبان خود را با انديشه هاى خود تحت تاثير قرار دهد و به خاطر شهامت اعتقادات سياسى خود مورد تحسين است، بازرگان كه از رهبران نهضت آزادى ايرانى كه جزئى از جبهه ملى به شمار مى رود مى باشد در حال حاضر به اتهام خيانت به علت اينكه مولف مشترك اوراق حمله كننده به رژيم بوده است محاكمه مى شود.
سار رهبران جبهه ملى در دانشكده فنى عبارتست از استاد عبدالحسين خليلى و استاد حسين سهابى.
در دانشكده حقوق استاد كريم سنجابى كه به طور وسيعى به خاطر كيفيت دانش خويش مورد احترام است.
و همچنين استاد سعيد فاطمى از دانشكده ادبيات.
اينها مهمترين اشخاص در اين مقوله و طبقه مى باشند.
در موسسه مطالعات و پژوهشهاى اجتماعى كه جزئى از دانشكده ادبيات است، فعل و انفعالات بين جبهه ملى و رژيم در دانشگاه تهران از موارد جالب مطالعه مى باشد.
در اينجا بعضى از هيجان انگيزترين انديشه ها در شرف پرورش است و طرحهاى كار جارى درباره موضوعاتى از قبيل طبقه متوسط ايران است و تجزيه و تحليلى از بازار تهران و بعضى از جنبه هاى اصلاحات ارضى جارى و مطالعات تطيقى تاريخ ايران و ترجمه آثار مهم خارجى در رشته هاى اقتصاد و اجتماعى و حتى مطالعه اى درباره ساواك با ارتباط با علل اغتشاشات خردادماه مى باشد.
رياست موسسه مطالعات و پژوهش هاى اجتماعى با دكتر غلامحسين صديقى است ولى مديريت آن را دكتر احسان نراقى يك عضو سابق حزب توده و عامل معروف ساواك به عهده دارد.
همه اعضاى ديگر اين موسسه از اعضاى جبهه ملى هستند از جمله دكتر حسين مهدوى كه سابقا ذكر او رفته است.
نراقى على رقم ارتباطش با رژيم همچنين به طور خصوصى از آن انتقاد مى كند و به ويژه از آن دل چركين است كه سابقه او با حزب توده را به عنوان وسيله اى براى وادار كردن او به گزارش به ساواك درباره فعاليتهاى دانشجويان و دانشكده بالاسر او نگهداشته مى شود.
او ارتباط خود را با ساواك به آگاهى همكاران خود رسانده و گاه به گاه درباره مقاصد حكومت نسبت به آنها، به آنهااخطارهايى كرده است.
هسته ميانى رو ترقى خواه كه در حال حاضر اكثريت پارلمان را تحت كنترل خويش دارد، گاهى به عنوان گروه انديشمندان طرفدار حكومت به آن اشاره مى شود و يقينا خود را به عنوان هيئتى مى شناسد كه مبتكر انديشه ها و برنامه هاى جديدى براى حكومت است مع ذالك تعداد انديشمندان برجسته در اين سازمان عملا كم مى باشد.
دكتر غلامرضا نيك پى كه با نزديكى فشرده اى با نايب رئيس اين هسته امير عباس هويدا در شركت ملى نفت ايران كار مى كند نامش قبلا در ارتباط با تكنوكراتها ذكر شده است.
دكتر حسين هدايتى كه در دانشگاه تهران حقوق تدريس مى كند، دكتر محمود ضيايى پزشك امراض زنانه تحصيل كرده در فرانسه و از نمايندگان با سابقه مجلس، دكتر باقر عاملى كه در عين حال به عنوان يك فرد صاحب نظر حقوقى به شمار مى رود در ميان انديشمندان واقعى در اين ميانه روهاى ترقى خواه است.
متاسفانه اين گروه تاكنون نتوانسته است در جامعه انديشمندان ايران منشاعاثر انديشه هاى جديد باشد و نفوذ آن در ميان جوانان به ويژه بسيار محدود است.
مسئله دانشجويان:
هر چند همه دانشجويان را نمى توان در مقوله انديشمندان و روشنفكران گنجاند، مع ذلك دانشجويان را بايد جهت مطالعه ويژه مشخص كرد، زيرا در ميان اين محيط است كه بزرگترين مقدار جوشش پيدا مى شود و همچنين حادترين نوع سرخوردگى از رژيم در ايران و آنچه كه براى ما حائز اهميت است، صريحترين انتقادات از ايالات متحده، در ميان آنهاست.
همان طورى كه طرفداران حكومت ايران خاطر نشان ساخته اند يقينا حقيقت دارد كه هيجان ميان دانشجويان دانشگاه تنها اقليتى از ميان آنهارا در برمى گيرد ولى ناآرامى و سرخوردگى در ميان دانشجويان فوق العاده توسعه يافته و اين امر وسيله بسيار مطلوبى فراهم مى كند كه به موجب آن هيجان و افكار راديكال مى توانند عمل كنند و راه به جلو پيدا كنند.
در ميان دانشجويان است كه مشكلات سياسى انديشمندان ايران در حادترين كانون توجه قرار مى گيرند زيرا در ميان دانشجويان است كه احساسات ضد رژيم انديشمندان تحصيل كرده بيش از همه طنين پيدا مى كند.
مسئله صرفا جنبه سياسى ندارد سرخوردگيهاو بلاتكليفى هادرباره كاريابى آينده در عين حال يك عامل مهم است، به ويژه از نظر ركود كنونى اقتصادى در ايران كه فرصتهاى حتى با استعدادترين دانشجويان را محدود كند.
نزاع و كشمكش بين نسلها شامل بيگانه شدن از طرز فكر والدين كه هنوز پايبند طرز زندگى سنتى هستند بدون شك يك عنصر روانى در سرخوردگى انديشمندان جوان مى باشند كه به يك نوع روح عصيانگرى عليه مقام حاكم منجر مى شود.
وضع و شرايط زندگى مادى بسيارى از دانشجويان بسيار فقيرانه است.
در جامعه سنتى آنهاراه خروج نارسايى براى نيازهاى آنهادر امور جنسى و كمبود موسسات تفريحى براى آنهابه چشم مى خورد.
دانشگاهها بيش از اندازه لازم جمعيت دارد و قسمت اعظم تدريس در دانشگاه تهران از لحاظ كيفيت پايين است.
اين عوامل را نمى توان دست كم گرفت ولى اين عوامل به هسته مركزى مطلب كه جنبه سياسى دارد راه نمى يابند.
اساسا بيگانگى بيشتر دانشجويان ايران از جامعه سياسى آنها در نتيجه اختلافاتى است كه آنهابين ايده آلها و آرمانهاى خود از يكسو و واقعيت هاى اوضاع در ايران از سوى ديگر مى بينند.
در كشورى مانند ايران كه نسبت به سياست يك نوع كلبى مسلكى و بى باورى و تحقير