از ديدگاه قرآن، انسان جانشين خدا و عهده دار استقرار حاكميت او در زمين است. بر همين اساس وظيفه دارد ويژگى ها و شرايط لازم را براى دريافت اين مسئوليّت بزرگ به دست آورد و از همه ى امكانات مادى و معنوى كه خدا در اختيارش نهاده است، بهره گيرد.
اگر قرآن از مسخّربودن جهان در دست انسان سخن مى گويد، براى آن است كه به او بفهماند توانايى به دوش كشيدن چنين مسئوليت بزرگى را دارد و امكانات لازم نيز در صورتى كه بخواهد، در اختيارش نهاده مى شود. اين بينش، مسئوليت و عمل سياسى گسترده اى را در زندگى مسلمان به دنبال مى آورد.(34)
قرآن انسان ها را، با وجود تمايزهاى گوناگون، مجموعه اى هم گرا، هم گون، متشكل، و مانند كاروان منسجم و در حال حركت به سوى هدف واحد مى داند وضمن دعوت او به سازماندهى فراگير، اين حالت را كيفيت نخستين جامعه ى بشرى و شكل مطلوب و معقول آينده ى آن مى داند.(35)
بر اساس اين بينش و اعتقاد، مسلمان مؤظف است يك پارچگى را نخست در جامعه ى كوچك تر ـ جهان اسلام ـ تحقّق بخشد و آن گاه به جامعه ى بشرى گسترش دهد.
هدايت جهان با حكمت و قدرت بى پايان خداوند، بخشى از آموزه هاى توحيدى قرآن است و در اين راستا هدايت و رهبرى انسان به سوى سعادت مطلوب در تمام ابعاد زندگى، به دست رسولانى كه از سوى خداوند حكيم، دانا و توانا برانگيخته مى شوند، انجام مى گيرد.
امامت و رهبرى انسان به دليل پيچيدگى انسان و مسائل مربوط به هدايت و سعادت او، تنها از راه گزينش الهى امكان پذير است و اين برگزيدگان الهى اند كه كاروان بشرى را سامان مى دهند و به گونه اى حكيمانه به سوى سعادت حقيقى اش رهبرى مى كنند.(36)
در فرهنگ سياسى قرآن، امامت به دو گونه آمده است:
1. امامت انسان هاى پاك و متّقى كه برعهده ى انبيا، برگزيدگان آن ها و مستضعفان مؤمن و صالح است.
2. امامت بدكاران كه از آن با عنوان ائمه ى كفر(37) ياد شده است.
اطلاق امام به هر دو گونه را در اين آيه مى بينيم: «روزى فرا مى رسد كه هر گروهى از انسان ها را با امامشان فرا مى خوانيم.»(38)