اى قاعده ى تازه ز دست تو كرم رااز سحر بنان تو وز اعجاز كف تستتقديم تو جاييست كه از پس روى آندين عرب و ملك عجم از تو تمامستاجرام فلك يك به يك اندر قلم آرندبر جاى عطارد بنشاند قلم تواى در حرم جاه تو امنى كه نيايدآن صدر جهانى تو كه در شارع تعظيماز بهر وجود تو كه سرمايه ى اشياستبا دايه ى عفو و سخطت خوى گرفتندتا خاك كف پاى ترا نقش نبستندانصاف بده تا در انصاف تو بازستسوهان فلك تا گل عدل تو شكفتستبرتر نكشد قدر ترا دست وزارتگر شاه نشان خواجه بود خواجگى اينستاز حاصل گيتى چو تويى را چه تمتعزين پيش به اندازه ى هر طايفه مردمامروز در ايام تو آن صيت ندارددودى كه سر از مطبخ جود تو برآردآنجا كه درآيد به نوا بلبل بزمتآنجا كه درآيد به نوا بلبل بزمت
وى مرتبه ى نو ز بنان تو قلم راگر كار گذاريست قلم را و كرم راافلاك عنان باز كشيدند قدم رايارب چه كمالى تو عرب را و عجم راگر عرض دهد عارض جاه تو حشم راگر در سر منقار كشد جذر اصم رااز بويه ى او خواب خوش آهوى حرم راهمراه دوم گشت حدو تو قدم رانشگفت كه در خانه نشانند عدم راچون ناف بريدند شفا را و الم رااسباب تب لرزه ندادند قسم راغمخوارتر از گرگ شبان نيست غنم راتيزى نتواند كه دهد خار ستم راافزون نكند سعى شمر ساحت يم راروز است و درو شك نبود هيچ حكم رااز خاتم خضرا چه شرف خنصر جم راآوازه ى اعزاز قوى بود نعم رابيچاره نعم چون تو شدى مايه كرم راآماده تر از ابر بود زادن نم راجز جغد زيارت نكند باغ ارم راجز جغد زيارت نكند باغ ارم را