در مدح شاهزاده عمادالدين
آراسته نظم من عروسيست آخر ز براى او نگهدار يك دم منه از كنار فكرت تا هيچ سبب بود ز ايمان آن معجزه بادت از بزرگى
آن معجزه بادت از بزرگى
شايسته كنار كبريا را اين پر هنر نكو ادا را اين خوب نهاد خوش لقا را در ديده ى مردمى حيا را در جاه كه بود انبيا را
در جاه كه بود انبيا را