قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

محمد بن محمد اوحد الدین انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح يكى از اميران





  • چون شمع روز روشن از ايوان آسمان
    روشن زمين و فرق هوا را ز قير و مشك
    آورد پاى مهر چو در دامن زمين
    بر طارم فلك چو شه زنگ شد مكين
    تا هم ميان صرح ممرد به پيش چشم
    گردون چو تاج كسرى بر معجزات حسن
    زهره چو گوى سيمين بر چرخ و بر درش
    بهرام تافت از فلك پنجمين همى
    پروين چو وقت حمله گران تر كنى ركاب
    گردان بنات نعش چو مرغى كه سرنگون
    برجيس چون شمامه ى كافور پر عبير
    ديو از شهاب گشته گريزان بر آن مال
    اندر چنين شبى كه غضنفر شدى ذليل
    من روز سوى راه نهاده به فال سعد
    راهى چنان كه آيد ازو جسم را خلل
    ريگش چو نيش كژدم و سنگش چو پشك مار
    در آب او سمك نرود جز به سلسله
    هرچند سنگ و ريگ و كه و غار او نمود
    زان در دلم نبود ار زانكه همچو حرز قطب جلال شاه معظم كه روزگار
    قطب جلال شاه معظم كه روزگار



  • ناگه در اوفتاد به درياى بي كران
    بهر سپهر كوژ ردا كرد و طيلسان
    بگرفت دست ماه گريبان آسمان
    در خاك تيره شد ملك روم را مكان
    بر روى او فشاند همه گنج شايگان
    وز در و لعل چتر سكندر برو نشان
    دنبال برج عقرب مانند صولجان
    چونان كه ديده سرخ كند شرزه ى ژيان
    جوزا چو گاه پويه سبكتر كنى عنان
    يكسر به جوى آبخور آيد ز آشيان
    كيوان چو بر بنفشه ستان برگ ارغوان
    چون خصم منهزم ز سنان خدايگان
    وندر چنين شبى كه دلاور بدى جبان
    اميد خود بريده ز پيوند و خانمان
    راهى چنانكه آيد ازو روح را زيان
    زين طبع را عفونت و زان عقل را فغان
    بر كوه او ملك نرود جز به نردبان
    رنج دل و بلاى تن و آفت روان
    راندم همى مديح خداوند بر زبان بر حصن قدر و حشمت او هست بادبان
    بر حصن قدر و حشمت او هست بادبان


/ 463