قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

محمد بن محمد اوحد الدین انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مناجات بارى تعالي





  • مقدرى نه به آلت به قدرت مطلق
    نه خشت و رشته ى معمار را درو بازار
    به حكمتى كه خلل اندرو نيابد راه
    حصار برشده بي آب و گل وليك به صنع
    نه منجنيق به سقفش رسد نه كشكنجير
    نه از فراز توان كرد حيلت مركوب
    درو به حكم روان كرده هفت سياره
    ميان گنبد فيروزه رانده بحر محيط
    بدانكه مبدع ابداع اوست بي آلت
    چو ظن برى كه به خود برشد آسمان بلند
    نه بي نمايش خلاق شد مهيا خلق
    جز او به صنع كه آرد چو عيسيى ازدم
    كه برفرازد هر بامداد مطلع صبح
    كه بارد از دهن ابر بر صدف لل
    تبارك الله از آن قادرى كه قدرت او
    گهى ز آب كند تازه چهره ى گلزار
    گهى ذليل كند قوم فيل را از طبر
    تراست ملك و تويى ملك دار و ملك بخش
    ز دست باد تو بخشى به بوستان سندس به حكم ماردمان را برآرى از سوراخ
    به حكم ماردمان را برآرى از سوراخ



  • كند ز شكل بخارى چو گنبد ازرق
    نه چوب و تيشه ى نجار را درو رونق
    ز مهر و ماه گشاده در آن مكان بيرق
    به گرد او زده از بحر بي كران خندق
    نه تير چرخ و نه سامان برشدن به وهق
    نه از نشيب توان ديد جايگاه نفق
    ز لطف داده وطنشان دوازده جوسق
    ميان آب چنين خاك توده ى معلق
    گواه بس بود اى شوربخت خام خلق
    گهى ز گردش او روشنى و گاه غسق
    نه بي كفايت وراق شد نگار ورق
    جز او به لطف كه سازد چو موسيى ز علق
    كه برگشاد هر شب به ضد صبح شفق
    كه پوشد از ار صنع در سمن قرطق
    دهان و ديده نمايد ز عبهر و فستق
    گهى ز باد كند باز لاله را يلمق
    گهى هلاكت نمرود را گمارد بق
    ترا سزاى خدايى به هر زمان الحق
    ز چشم ابر تو بارى به دشت استبرق ز بهر طعمه ى راسو و لقمه ى لقلق
    ز بهر طعمه ى راسو و لقمه ى لقلق


/ 463