در وصف كوشك صدر سعيد ابوالحسن عمراني
حبذا كارنامه ى ارتنگ صحنت از صحن خلد دارد عار داده رنگ ترا قضا تركيب صورت قندهار پيش تو زشت وحش و طيرت بصورت و بصفت تير تركانت فارغ از پرتاب داعى زايران درت بصرير حاكى مطربان خمت به صدا لب ناييت مي سرايد ناى بوده بر ياد خواجه بي گه و گاه مجد دين بوالحسن كه فرهنگش آنكه عدلش در انتظام امور وانكه سهمش در انتقام حسود تا بود پشت و روى كار جهان باد پيوسته از سرشك حسد
باد پيوسته از سرشك حسد
اى بهار از تو رشك برده به رنگ سقفت از سقف چرخ دارد ننگ كدره نقش ترا قدر بي رنگ عرصه ى روزگار نزد تو تنگ همه همراز در شتاب و درنگ تيغ گردانت ايمنست از زنگ هم ز يك خطوه و ز يك فرسنگ هم در آن پرده و در آن آهنگ دست چنگيت مي نوازد چنگ جام ساقيت پر شراب چو زنگ خاك را فر دهد هوا را هنگ شكل پروين دهد به هفتو رنگ ناف آهو كند چو كام نهنگ گه شكر در مزاج و گاه شرنگ روى بدخواه تو چو پشت پلنگ
روى بدخواه تو چو پشت پلنگ