ملكا مملكت به كام تو باد ساحت آسمان زمين تو گشت حشمت از حشمت تو محتشم است هرچه قائم به ذات جز اول مشرق آفتاب ملت و ملك روز مى خوردن تو بدر و هلال تير چون تير در هواى تو راست اشهب روز و ادهم شب را گرهى كان قضا بنگشايد زرهى كان قدر نفرسايد هرچه در تخته ى ازل سريست هرچه در حربه ى اجل قهريست اى چو عنقا ز دام دهر برون وى چو كيوان زكام خصم برى از پى آنكه تا نگردد كند وز پى آنكه تا نگيرد زنگ چشم ايام بر اشارت تست در جهان گر مقيم نيست مقام ور حطام زمانه باقى نيستتا كه فرجام صبح شام بود تا كه فرجام صبح شام بود
ملك هم نام تو به نام تو باد خواجه ى اختران غلام تو باد همه حشمت ز احتشام تو باد همه را قوت از قوام تو باد شرف قصر و طرف بام تو باد خوان نقل تو باد و جام تو باد طرفه چون طرف بر ستام تو باد پيشه خاييدن لگام تو باد سخره ى دست اهتمام تو باد خرقه ى تير انتقام تو باد همه در دفتر و كلام تو باد همه در قبضه ى حسام تو باد شير گردون شكار دام تو باد اوج كيوان به زير كام تو باد نصل تقدير در سهام تو باد تيغ مريخ در نيام تو باد گوش افلاك بر پيام تو باد ذروه ى قدر تو مقام تو باد نعمت فضل تو حطام تو بادصبح بدخواه تو چو شام تو باد صبح بدخواه تو چو شام تو باد
لطفا منتظر باشید ...
