در مدح صدرالامم كمال الدين محمود
اى به هستى داده گيتى را كمال صدر دنيايى و دنيا را به تو چون وزارت آسمان رفعت شود بخت بيدار تو حى لاينام در مقاتب آفتابت زيردست اوج جاهت را وابت در جوار ملك را حزم تو دفع چشم بد اصل اوتاد زمين شد حزم تو چيده گوش از نطق تو در مين ناله از كلكت به عدوى شد به خصم هر كجا امرت سبك دارد عنان هر كجا قهرت گران دارد ركاب چون گره بر ابروى قهرت زدند نيستى يزدان، چرا هست اى عجب عفو تو تعيين كند عذر گناه اى جوانمردى كه در ايام تو آز را از كرت برت گرفت گر شود محسوس درياى دلت اختران را سعيت ار حامى شود آسمان را نهيت ار منعى كند
آسمان را نهيت ار منعى كند
ملك را فرخنده هر روز از تو فال هست هر ساعت كمالى بر كمال هر كرا جاه تو افزايد جلال ملك تاييد تو ملك لايزال در معالى آسمانت پايمال غور حزمت را حواد در جوال فتنه را دور تو دور گوشمال زان چنين ابت اساس آمد جبال ديده چشم از كلك تو سحر حلال كلك را گو كار خود كردى منال چرخ بستاند ركاب امتال كوه برتابد عنان احتمال آسمان گويد كفي الله القتال مل و مانند ترا هستى محال جود تو تلقين كند حسن سال هست كمتر روت آمال مال در طباع اكنون ز استغنا ملال اخترش گوهر بود طوبيش نال فارغ آيند از هبود و از وبال منفصل گردد زمان را اتصال
منفصل گردد زمان را اتصال