قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

محمد بن محمد اوحد الدین انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح جلال الدين محمد





  • اى گشته نوك كلك تو صورت نگار ملك
    يارب چگونه در سر كلكى توان نهاد
    تا كلك در يمين تو جارى زبان نشد
    الا از آن لعاب كه منسوج كلك تست
    علم خداى بر دو قلم ساخت حل و عقد
    آن در ازل بكرد به يكبار بت حكم
    كلك ترا كه عاقله ى نسل آدمست
    ذات ترا كه واسطه ى عقد عالمست
    عمريست تا كه نشو نبات فساد نيست
    الا نواى شكر نزد عندليب ذكر
    بر چارسوى باس تو قلاب مفسدت
    بر شير مرغزار فلك تب كمين كند
    ايام امتداد نفاذ ترا بديد
    تقدير گرد باره ى حزم تو طوف كرد
    از سايه ى وقوف تو بيرون نيافتند
    دايم چو خلق ساعت از امداد سعى تو
    اى بارگاه تو افق آفتاب عدل
    چون خوانمت وزير كه صد پادشا نشاند
    يك مستحق نماند كز انصاف تو نيافت فاروق حق و باطل ملك زمين تويى
    فاروق حق و باطل ملك زمين تويى



  • او بي قرار و داده مسيرش قرار ملك
    چندين هزار تعبيه از كار و بار ملك
    نور نگين زبانه نزد در يسار ملك
    ديباچه ى قضا نكند پود و تار ملك
    آن رازدار غيب شد اين رازدار ملك
    وين تا ابد بساخت به يكبار كار ملك
    آورده ناقد طرف از جويبار ملك
    پرورد دايه ى شرف اندر كنار ملك
    با آفتاب راى تو در نوبهار ملك
    از اعتدال دور تو بر شاخسار ملك
    دست بريده باز كشيد از عيار ملك
    گر بگذرد به عهد تو در مرغزار ملك
    گفتا زهى دوام كه دارد مدار ملك
    گفتا زهى اساس كه دارد حصار ملك
    گرچه زنور و سايه برون شد گذار ملك
    نونو همى فزايد خويش و تبار ملك
    وى آستان تو ربض استوار ملك
    توقيع تو ز تاجوران در ديار ملك
    معراج تخت دولت و معلاق دار ملك احسنت شاد باش زهى حق گزار ملك
    احسنت شاد باش زهى حق گزار ملك


/ 463