خراب كرد به يكبار بخل كشور جود وبال گشت همه فضل و علم و راحت و مال برفت باد مروت بگشت خاك وفا نخفت فتنه و بي جفت خفت شخص هنر فلك به مهر نشد يك نفس مطيع خرد دريده گشت به زوبين ناكسى دل لطف نمي دمد به مشامم نسيم سنبل عدل به صدق نيست در اين عهد بخت ناصر جاه هلاك گشت عقات امل ز گرسنگى چرا فروغ نيابد هواى سال اميد وجود جود عدم گشت و نيست هيچ شكى كنون كه صبح خساست به شرق بخل دميد سهيل عدل نتابد به طرف قطب شرف در اين هوس كه خرامنده ماه من برسيد لبش به نوش بياكنده لطف صانع لطف به خشم گفت كه چندين به رسم بي ادبان اميد جود مبر از جهان كنون كه گشاد به عون همت سلطان عصر و شاه جهان خدايگان سلاطين ستوده عزالدينجهانگشاى ولى نعمتى كه همت او جهانگشاى ولى نعمتى كه همت او
نماند در صدف مكرمات گوهر جود شرنگ گشت همه نوش و شهد و شكر جود ببست آب فتوت بمرد آدر جود نماند همت و بي شوى ماند دختر جود جهان به كام نشد يك زمان مسخر جود بريده گشت به شمشير ممسكى سر جود نمي دهد به دماغم بخار عنبر جود به طبع نيست در اين عصر ملك غمخور جود مگر نماند به برج شرف كبوتر جود كه آفتاب هنر رفت در دو پيكر جود كه در جهان كرم كس نديد منظر جود درون پرده شود آفتاب خاور جود سپهر ملك نگردد به گرد محور جود به شكل عربده بر من كشيد خنجر جود رخش به مشك نگاريده صنع داور جود مگوى مريه ى جود در برابر جود فلك به طالع فرخنده بر جهان در جود شجاع دولت و سالار ملك و صفدر جود كمال ملت و ديهيم عدل و مفخر جودهميشه هست به انعام روح پرور جود هميشه هست به انعام روح پرور جود
لطفا منتظر باشید ...
