در مدح سلطان غياث الدين ابوشجاع سليمان شاه بن محمد
اى خنجر مظفر تو پشت ملك عالم اى در زبان رمح تو تكبير فتح مضمر حزمت به هرچه راى كند بر قضا مسلط آورده بيم رزم تو مريخ را به مويه خال جمال دولت بر نامهات نقطه در اژدهاى رايت از باد حمله ى تو هم جور كرده دست ز آوازه ى تو كوته در زير داغ طاعت و فرمان تست يكسر دستى چنان قويست ترا در نفاذ فرمان تاليف كرده از كف تو كار نامهاء كان آنجا كه در زه آرد دستت كمان بخشش دست چنار هرگز بي زر برون نيامد با آسمان چه گفتم گفتم كه هست ممكن گفتا كه دست قدرت و قدر ملك سليمان آن قدر تست او را بر حل و عقد گيتى تا پايدار دولت او در ميانه هستم گفتم كه باز دارد تايرهات رايش تا چند روز بينى سگبانش برنهاده اى بادپاى مركب تو فكرت مصوراى لمعه ى سنان تو در حربگاه كرده اى لمعه ى سنان تو در حربگاه كرده
وى گوهر مطهر تو روى نسل آدم وى در مسير كلك تو اسرار چرخ مدغم عزمت به هرچه روى نهد بر قدر مقدم وافكنده رشك بزم تو ناهيد را به ماتم زلف عروس نصرت بر نيزهات پرچم روح الله است گويى در آستين مريم هم عدل كرده پاى بر اندازه ى تو محكم از گوش صبح اشهب تا نعل شام ادهم كز دست تو قبول كند سنگ نقش خاتم مدروس كرده با دل تو بار نامهائيم ابر از حسد ببرد زه از كمان رستم ابر ار به ياد دست تو بارد ز آسمان نم دستى وراى دستت در كارهاى عالم آن خسرو مظفر شاهنشه معظم كان تا ابد نگردد هرگز مرا مسلم همراه با سياست او با دو دست برهم گفتا كه مي چگويى تقديرها را هم شير مرا قلاده همچو سگ معلم وى آب رنگ خنجر تو نصرت مجسمبر خصم طول و عرض جهان عرصه ى جهنم بر خصم طول و عرض جهان عرصه ى جهنم
لطفا منتظر باشید ...
