در مدح ركن الدين مفتى گفته در وقتى كه حكيم با تاج عمزاد نزاع و دعوايى داشته و مايل بوده كه آن مرافعه پيش او برند و تاج عمزاد به مفتى ديگر ميل داشته است
در دين چو اعتصام به حبل متين كنند دين پرورى كه داغ ستورش مقربان ارواح انبيا ز مقامات آخرت از شرم راى او رخ خورشيد خوى كند اطراف مدرسه اش به زبان صدا چو ديد خورشيد كيست چاكر رايش از اين سبب نقديست نكتهاش كه دارد عيار وحى اى تاج با كسى كه مدار شريعتست صاحبقران شرع به جايى توان شدن مجلس به دوش گربه شكاران چرا شوى يك التفات او ز تو گر منقطع شدى منكر مشو ازين كه درين پوست نيستى اى نايب محمد مرسل روا مدار چندان بقات باد كه تاير لطف صنع شرع از تو سرخ رو تو چو گل تازه روى تا
شرع از تو سرخ رو تو چو گل تازه روى تا
آن به كه مطلع سخن از ركن دين كنند از بهر كسب مرتبه نقش نگين كنند بر دست و كلك و فتوى او آفرين كنند هرگه كه بر سپهر حدي زمين كنند هرشب مذكريش شهور و سنين كنند هر بامدادش ابلق ايام زين كنند در گنج خانه ى خردش زان دفين كنند در شرع از طريق تهاون كمين كنند كانجات با مخن و مطرب قرين كنند چون نسبتت به خدمت شير عرين كنند زان التفاتها كه به صوت حزين كنند كازادگان به خيره ترا پوستين كنند تا با من اين مكاوحت از راه كين كنند از برگ اطلس وز گيا انگبين كنند تشبيه چهرها به گل و ياسمين كنند
تشبيه چهرها به گل و ياسمين كنند