قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

محمد بن محمد اوحد الدین انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح امير سيد مجدالدين ابوطالب





  • زان پس كه قضا شكل دگر كرد جهان را
    در بلخ چه پيرى و جوانى بهم افتاد
    چون بخت جوان و خرد پير گشادند
    پيوسته نا گفت فلك همت اين را
    اين مزرعه ى تخم سخا كرد زمين را
    آن ديد جهان از كرم هر دو كه هرگز
    نزد تو اگر صورت اين حال نهانست
    بوطالب نعمه چو شهاب زكى از جود
    چون دست حواد در اين هر دو فروبست
    آن بود كه بحر كرمش زود برانگيخت
    تا بر دهن خشك جهان نايژه بگشاد
    ورنه كه به تن باز رسانيدى از اين قوم
    القصه از اين طايفه كز روى مروت
    زير فلك پير ز پيران و جوانان بختيست جوان اهل جهان را به حقيقت
    بختيست جوان اهل جهان را به حقيقت



  • وز خاك برون برد قدر امن و امان را
    اسباب فراغت بهم افتاد جهان را
    بر منفعت خلق در دست و زبان را
    همواره دعا گفت ملك دولت آن را
    وان دفتر آيات نا كرد زبان را
    در حصر نيايد نه يقين را نه گمان را
    بر راى تو پيدا كنم اين راز نهان را
    يك چند كم آورد چه دريا و چه كان را
    دربست جهان باز ز امساك ميان را
    از لجه ى كف ابر چو درياى روان را
    وز بيخ بزد شعله ى نار حدان را
    باكتم عدم رفته دو صد قافله جان را
    آسان گذرانند جهان گذران را
    او ماند و تو دانى كه نماند دگران را يارب تو نگهدار مر اين بخت جوان را
    يارب تو نگهدار مر اين بخت جوان را


/ 463