قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

محمد بن محمد اوحد الدین انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح عمادالدين پيروزشاه عادل





  • اى برده ز شاهان سبق شاهى
    هم فتح ترا بر عدد افزونى
    واق شده بر فتح نخستينت
    پاس تو گر انديشه كند در كان
    گردون ز پى كسب شرف كرده
    در نسبت شير علم جيشت
    عدل تو جهان را به سكون آمر
    در دور تو دست فلك جائر
    در حزم ره راست روى مهرى
    قادر نبود فكرت و زين معنى
    تا خارج حفظت نبود شخصى
    افواه پر است از شكر شكرت
    محوست ز شبهت ورق امكان
    اى روز بدانديش تو آورده
    من بنده كه در يك نفسم دادى
    اين حال كه در بلخ كنون دارم
    زين پيش اگرم وهم گمان بردى
    به ز عبره ى جيحون نه به آموزش
    تا در كنف حفظ تو چون يونس آرى ز قدر شد نه ز بي قدرى
    آرى ز قدر شد نه ز بي قدرى



  • با تو همه در راه هواخواهى
    هم وهم ترا از عدم آگاهى
    گيتى كه تو پيروزترين شاهى
    رنگ رخ ياقوت شود كاهى
    از نوبتى جاه تو خرگاهى
    شير فلك افتاده به روباهى
    زجر تو فلك را ز ستم ناهى
    چون سايه ى شمعست به كوتاهى
    در حمله چپ و راست روى ماهى
    در هرچه كنى خالى از اكراهى
    دارنده ى بدخواه و نكوخواهى
    ار شكر ولي نعمت افواهى
    يارب چه منزه كه ز اشباهى
    در گردن شب دست ز بيگاهى
    صد مرتبه هم مالى و هم جاهى
    از خوف پريشانى و گمراهى
    آن مخطى كوته نظر ساهى
    چون بط به طبيعت شدمى راهى
    بگذشتمى اندر شكم ماهى يوسف ز ميان دگران چاهى
    يوسف ز ميان دگران چاهى


/ 463