قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

محمد بن محمد اوحد الدین انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح امير اسفهسالار فخرالدين اينانج بلكا خاصبك





  • اى فخر كرده دين خداى از مكان تو
    اى كرده ملك را متمكن مكان تو
    اى چرخ پست از بر راى رفيع تو
    ذات مقدس تو جهانيست از كمال
    گر بر قضا روان شودى امر هيچ كس
    آرام خاك تابع پاى و ركاب تست
    رازى كه از زمانه نهان داشت آسمان
    اسرار عالمش به حقيقت يقين شود
    جوزا به پيش طالع سعدت كمر ببست
    الا زبان رمح ترا آسمان نگفت
    بر آتش اير نهادند اختران
    گر با زمانه تيغ تو گويد كه آب فتح
    بر ذروه ى وجود رساند خدنگ خويش
    دست اجل عنان املها كند سبك
    گر بر جهان جاه تو گردون گذر كند
    جاهت جهان تست و دو گيتى به اسرها
    از رسمهاى خوب تو اصل زمانه را
    وز وعده ى طبيعى و جود تكلفى
    آن روز كافرينش آدم تمام شد جاويد از امتلا چو قناعت شود نياز
    جاويد از امتلا چو قناعت شود نياز



  • وى پشت ملك و روى جهان آستان تو
    وى مقصد زمين و زمان آستان تو
    وى ابر زفت در بر بذل بنان تو
    يك جزو نيست كل كمال از جهان تو
    راه قضا ببستى امر روان تو
    تعجيل باد واله دست و عنان تو
    راند در اين زمانه همى بر زبان تو
    هر كو كند مطالعه لوح گمان تو
    چون دست بخت بست كمر بر ميان تو
    كاى سر فتح سخره ى كشف و بيان تو
    رمح سماك از چه، ز سرم سنان تو
    اندر كدام چشمه بود گويد آن تو
    شست شهاب اگر به كف آرد كمان تو
    چون استوار گشت ركاب گران تو
    ره تا ابد برون نبرد ز آستان تو
    شهرى و روستايى اندر جهان تو
    فهرست نامهاى هنر شد زمان تو
    نام و نشان نماند ز نام و نشان تو
    شد در ضمان روزى نسلش به نان تو گر يك رهش طفيل برد طفيل برد ميهمان تو
    گر يك رهش طفيل برد طفيل برد ميهمان تو


/ 463