مدح خاقان المعظم طفقاج خان
شاها صبوح فتح و ظفر كن شراب خواه از دست آنكه غيرت ماهست و آفتاب وز خد آنكه قطره ى آبست و برگ گل ياقوت ناب و آب فسرده است جام مى ازكام شير ملك چو كردى برون به تيغ روز مصاف خصم به جيش خطاشكن شبها كه دشمن تو ز بيم تو نغنود هر پايه اى كه خصم ترا بركشد سپهر روزى كه رجم ديو كنى بر سپهر فتح وقتى كه حكم جزم كنى بر بسيط خاك بر گشت عافيت چو بخيلى كند سپهر در موقف جزاى مطيعان و عاصيان نى نى كه انتقام خواهد خود آسمان در شان داد آيت حق بود مير داد ايام گر بكرد خطايى در آن مبند آنجا كه تاب حمله ندارد زمين رزم چون خاك بي درنگ شود چرخ بي شتاب دنيا خراب و دين به خلل بود و عدل تو كاهى كه از جهان ببرد كهربا به غصب بي عدل مستجاب نگردد دعاى شاه
بي عدل مستجاب نگردد دعاى شاه
نرد و نديم و مطرب و چنگ و رباب خواه در جام ماه نو مى چون آفتاب خواه تا گرد رزمگه بزدايى گلاب خواه آب طرب روان كن و ياقوت ناب خواه فارغ ز گرد ران گوزنان كباب خواه وقت صلاح ملك ز راى صواب خواه گردون به طعنه گويدش از بخت خواب خواه گويد قضا تمام شد اكنون طناب خواه از تركش گهركش خود يك شهاب خواه از منشيان حضرت خود يك خطاب خواه از چتر و تيغ خويش سپهر و سحاب خواه از لطف و قهر خويش واب و عقاب خواه روزى شكار كن تو و روزى شراب خواه او باب تست زندگى از نام باب خواه خوش باش و انتقام ز راى صواب خواه از رخش و رمح خويش توان جوى و تاب خواه از حزم و عزم خويش درنگ و شتاب خواه آباد كرد هر دو كنون طشت و آب خواه در عهد عدل تست ز عدلت جواب خواه شاها دعاى خويش همه مستجاب خواه
شاها دعاى خويش همه مستجاب خواه