قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

محمد بن محمد اوحد الدین انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح عمادالدين فيروز شاه





  • باز اين چه جوانى و جمالست جهان را
    مقدار شب از روز فزون بود بدل شد
    هم جمره برآورد فرو برده نفس را
    در باغ چمن ضامن گل گشت ز بلبل
    اكنون چمن باغ گرفتست تقاضا
    بلبل ز نوا هيچ همى كم نزند دم
    آهو به سر سبزه مگر نافه بينداخت
    گر خام نبسته است صبا رنگ رياحين
    خوش خوش ز نظر گشت نهان، راز دل ابر
    همچون مر بيد كند نام و نشان گم
    بادام دو مغزست كه از خنجر الماس
    ژاله سپر برف ببرد از كتف كوه
    كه بيضه ى كافور زيان كرد و گهر سود
    از غايت ترى كه هواراست عجب نيست
    گر نايژه ى ابر نشد پاك بريده
    ور ابر نه در دايگى طفل شكوفه است
    ور لاله ى نورسته نه افروخته شمعيست
    نى رمح بهارست كه در معركه كردست
    پيروز شه عادل منصور معظم آن شاه سبك حمله كه در كفه ى جودش
    آن شاه سبك حمله كه در كفه ى جودش



  • وين حال كه نو گشت زمين را و زمان را
    ناقص همه اين را شد و زايد همه آن را
    هم فاخته بگشاد فروبسته زبان را
    آن روز كه آوازه فكندند خزان را
    آرى بدل خصم بگيرند ضمان را
    زان حال همى كم نشود سرو نوان را
    كز خاك چمن آب بشد عنبر و بان را
    از گرد چرا رنگ دهد آب روان را
    تا خاك همى عرضه دهد راز نهان را
    در سايه ى او روز كنون نام و نشان را
    ناداده لبش بوسه سراپاى فسان را
    چون رستم نيسان به خم آورد كمان را
    بينى كه چه سودست مرين مايه زيان را
    گر خاصيت ابر دهد طبع دخان را
    چون هيچ عنان باز نپيچد سيلان را
    يازان سوى ابر از چه گشادست دهان را
    روشن ز چه دارد همه اطراف مكان را
    از خون دل دشمن شه لعل سنان را
    كز عدل بنا كرد دگرباره جهان را بي وزن كند رغبت او حمل گران را
    بي وزن كند رغبت او حمل گران را


/ 463