اورنگ دوم

نور الدین عبد الرحمان جامی

نسخه متنی -صفحه : 37/ 10
نمايش فراداده

تدبير كردن حكيم در ولادت فرزند پس از نكوهش شهوت و زن

  • ملك خوبى را به رخها شاه بود گردن او سرفراز مهوشان پاكبازان از پى دفع گزند پنجه اش داده شكست سيم ناب گوش جان را كن به سوى من گرو لطف طبعش در سخن مو مي شكافت در لطايف، لعل او حاضر جواب چون گرفتى خامه ى مشكين رقم جانش از هر حكمتى محفوظ بود جانش از هر حكمتى محفوظ بود
  • شوكت شاهى به او همراه بود در كمندش گردن گردنكشان از دعا بر بازويش تعويذبند دست هر فولادباز و داده تاب شمه اى از ديگر احوالش شنو لفظ نشنيده، به معنى مي شتافت در دقايق فهم او صافي، چو آب آفرين كردى بر او لوح و قلم نكته هاى حكمت اش محظوظ بود نكته هاى حكمت اش محظوظ بود