چو از عشق اين نوا آمد به گوشمبجان گشتم گرو فرمانبرى رابرآنم گر خدا توفيق بخشدكنم از سوز عشق آن نكته رانىدرين فيروزه گنبد افكنم دودسخن را پايه بر جايى رسانمسخن را پايه بر جايى رسانم
به استقبال بيرون رفت هوشمنهادم رسم نو، سحرآورى راكه نخلم ميوه ى تحقيق بخشدكه سوزد عقل، رخت نكته دانىكنم چشم كواكب گريه آلودكه بنوازد به احسنت آسمانمكه بنوازد به احسنت آسمانم