در فضايل سخن - اورنگ پنجم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اورنگ پنجم - نسخه متنی

نور الدین عبد الرحمان جامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در فضايل سخن





  • سخن ديباچه ى ديوان عشق است
    خرد را كار و بارى جز سخن نيست
    سخن از كاف و نون دم بر قلم زد
    چو شد قاف قلم ز آن كاف موجود
    جهان باشان كه در بالا و پستند
    گهى لب را نشاط خنده آرد
    ازو خندد لب اندوهمندان
    بدين مى شغل گيرى ساخت پيرم
    دهم از دل برون راز نهان را
    كهن شد دولت شيرين و خسرو
    سرآمد دولت ليلى و مجنون
    چو طوطى طبع را سازم شكرخا
    خدا از قصه ها چون احسناش خواند
    چو باشد شاهد آن وحى منزل
    نگردد خاطر از ناراست خرسند
    ز معشوقان چو يوسف كس نبوده
    ز خوبان هر كه را انى ندانند
    نبود از عاشقان كس چون زليخا
    ز طفلى تا به پيرى عشق ورزيد پس از پيرى و عجز و ناتوانى
    پس از پيرى و عجز و ناتوانى



  • سخن نوباوه ى بستان عشق است
    جهان را يادگارى جز سخن نيست
    قلم بر صحنه ى هستى رقم زد
    گشاد از چشمه اش فواره ى جود
    ز جوشش هاى اين فواره هستند
    گه از ديده نم اندوه بارد
    وزو گريان شود لب هاى خندان
    به پيرافشانى اكنون شغل گيرم
    بخندانم، بگريانم، جهان را
    به شيرينى نشانم خسرو نو
    كسى ديگر سر آمد سازم اكنون
    ز حسن يوسف و عشق زليخا
    به احسن وجه از آن خواهم سخن راند
    نباشد كذب را امكان مدخل
    اگرچه گويى آن را راست مانند
    جمالش از همه خوبان فزوده
    ز اول يوسف اني ش خوانند
    به عشق از جمله بود افزون زليخا
    به شاهى و اميرى عشق ورزيد چو بازش تازه شد عهد جواني،
    چو بازش تازه شد عهد جواني،


/ 117